1401/10/05 1:12 PM - یک سال قبل
در مطلب قبل بررسی کردیم چه چیزهایی به تیپ های ENFP، ESFP و ENTP حس آسیب پذیری می دهند. در این مطلب چند تیپ دیگر را بررسی می کنیم. پس تا انتها همراه ما باشید.
قبل از شروع اگر از تیپ شخصیتی خود مطمئن نیستید، می توانید در آزمون MBTI تست و تایپ شرکت کنید که کامل ترین تست شخصیت شناسی مایرز بریگز است.
به عنوان یک تیپ شخصیتی ESTP، جذب درگیر شدن به صورت فیزیکی با دنیای اطراف می شوید و این که خود را در آن غرق کنید. زندگی پر از حس های غنی است که باید امتحان و بررسی شوند. خواه از بلندترین درخت در جنگل بالا بروید یا در یک کافه شلوغ قهوه بنوشید، خود را درگیر زمان حال کرده اید و تا جای ممکن از آن لذت می برید.
شما احتمالا حس قوی برای ماجراجویی و سرگرمی دارید. هر روز برای شما به معنای واقعا زندگی کردن است، تا این که خود را درگیر نگرانی های غیر ضروری کنید یا وقت خود را به آن ها بگذرانید. با توجه به توانایی غریزی که برای درک افراد و شرایط دارید، به خوبی در اکثر محیط ها جا می گیرید.
کارکرد پست شما در مقابل کارکرد غالب حسی برون ریزتان، شهودی درون ریز (Ni) است. به جای تمرکز روی دنیای واقعی اطراف خود، کارکرد شهودی درون ریز به معانی عمیق و درونی و تجلی ها توجه دارد. این کارکرد می پرسد «واقعا این جا چه خبر است؟» «چه الگوهای مرموزی نقش دارند؟» «چطور این موضوع در یک بخش جامع تر جا می گیرد؟»
با آن که افراد با تیپ شخصیتی ESTP برای این اطلاعات ارزش قائل می شوند، اما اغلب احساس بی قراری می کنند و دوست دارند به صورت فیزیکی دست به عمل بزنند. آن ها ترجیح می دهند به جای نشخوار ذهنی در مورد یک مفهوم یا نشستن در سکوت برای فکر کردن و درون نگری، آن را با مستقیما تجربه کردن درک کنند.
شرایطی که باعث شود آن ها از کارکرد شهودی درون ریز خود استفاده کنند، باعث می شود که احساس تردید، آسیب پذیری یا ناخوشایندی کنند.
از جمله چنین مواقعی باید موارد زیر را نام ببریم:
با آن که کارکرد حسی برون ریز دنبال تجربه های فیزیکی، خام و تعامل های غوطه ور کننده است، کارکرد شهودی درون ریز برای فکر در مورد معانی، ایده ها و اثرات ادامه دار، خود را از محیط جدا می کند.
بنابراین به عنوان یک ESTP ممکن است در مواقعی که باید در یک مکان بی حرکت بنشینید که در آن جا عواملی که حواستان را نظر حسی پرت کنند کم باشند یا اصلا نباشند، احساس بی قراری، کسل شدن یا ناراحتی کنید.
ممکن است زمانی که برای مراقبه تلاش کنید یا تمرکز خود را روی آینده بگذارید، احساس بی قراری و بی حوصلگی کنید. گرچه به مرور زمان ممکن است با این بخش از خود احساس راحتی کنید و حتی در کمال تعجب برایتان خوشایند باشد.
ایجاد یک رابطه خوب بین کارکرد پست و غالب شما الزاما نباید دردناک باشد! شما می توانید به راحتی با کارکرد شهودی خود ارتباط برقرار کنید و روزانه چند دقیقه را به مراقبه اختصاص دهید. همچنین می توانید قبل از تصمیم به پیگیری یک سرگرمی جدید نفس کشیدن عمیق و مکث کردن را تمرین کنید و از خود بپرسید «نتیجه این کار چیست؟» آیا این کار در راستای رویای من برای زندگی ام قرار می گیرد؟»
تنها گذاشتن کمی وقت برای ذهن آگاهی و مراقبه می تواند اثر قابل توجهی در بهبود رابطه تان با کارکرد شهودی درون ریزتان داشته باشد. انجام این کار در مقابل باعث خواهد شد کمتر احساس آسیب پذیری کنید و برای استفاده از کارکرد شهودی خود در تصمیم ها و ایده هایتان توانمندتر باشید.
به عنوان یک شخصیت ENFJ، میل به برقراری ارتباط عمیق با افراد دارید. شما از جمع کردن افراد در کنار یکدیگر، الهام بخشیدن به آن ها و تحریکشان برای به بهترین شکل شکوفا کردن پتانسیل هایشان، لذت می برید.
شما به صورت ذاتی با احساسات افراد اطراف خود هماهنگ هستید و دنبال روش هایی می گردید که به افراد کمک کنید احساس کنند که دیده، شنیده و درک می شوند.
کارکرد پست مقابل کارکرد غالب احساسی برون ریز شما، تفکری درون ریز (Ti) است. تمرکز این کارکرد پست روی دسته بندی، تعریف و درک نحوه انجام کارها است. این کارکرد به صورت مشخص در مورد منطق است و افکار و ایده های متناقض را اصلا تحمل نمی کند.
این کارکرد چنین سوال هایی می پرسد «این بحث از چه اصولی پیروی می کند؟» «آیا این موضوع واقعا واقعیت دارد؟» و «آیا این کلمه برای توصیف این موضوع صحیح است؟»
با آن که افراد با تیپ شخصیتی ENFJ همچنان برای این اطلاعات ارزش قائل می شوند اما به صورت ذاتی جزئیات شخصی را نسبت به آن در اولویت می گذارند. با آن که آن ها می توانند به سادگی از جنبه تفکری خود برای درک نحوه عمل افراد استفاده کنند اما کمتر به درک نحوه عمل مسائل غیرشخصی یا بحث منطقی علاقه دارند.
شرایطی که باعث شود آن ها مجبور به استفاده از کارکرد تفکری درون ریز خود به یک شکل غیرشخصی شوند، می تواند برایشان استرس زا باشد یا احساس ناخوشایندی کنند.
از جمله چنین مواقعی باید موارد زیر را نام ببریم:
با آن که تمرکز کارکرد تفکری درون ریز روی ثبات منطقی و دقیق بودن است، کارکرد احساسی برون ریز بیشتر از هر چیزی به افراد و ارتباط و ارزش های آن ها توجه دارد. بنابراین شرایطی که در آن افراد حضور ندارند یا فاقد معنای شخصی است، می تواند برای افراد با تیپ ENFJ خسته کننده یا بی معنا باشد.
آن ها ممکن است پس از گذاشتن وقت زیاد برای تمرکز روی تعمیر یک وسیله، مطالعه یک دفترچه رهنما یا محاسبه مالیات خود، احساس بی قراری یا آسیب پذیری کنند.
اگر یک ENFJ هستید، راه های زیادی برای در آغوش کشیدن کارکرد پستتان بدون احساس خستگی و سردرگمی وجود دارد. به کارکرد تفکری درون ریز خود به عنوان راهی بنگرید که توسط آن می توانید به درکتان و ارتباط خود با سایرین عمق ببخشید.
هر روز مدتی وقت بگذارید و از خودتان چنین سوال هایی بپرسید «چه مولفه های روانشناسی در داستان این فرد نقش دارند؟» یا «چه تناقضی می تواند در این بحث دخیل باشد؟»
همچنین می توانید با انجام بازی های استراتژیک یا معمایی با سایرین یا خودتان، جنبه تفکری درون ریز خود را به کار بگیرید. انجام این کارها به معنای یک چالش ذهنی و فرصتی است که برای حل مشکل، خلاقانه فکر کنید. همچنین می تواند تعامل اجتماعی را که دوست دارید، برایتان فراهم کند.
مورد دیگر این که می توانید روزانه 5 تا 10 دقیقه را به یادگیری چیزی جدید اختصاص دهید. انجام این کار درک شما از جهان را وسعت خواهد بخشید و همچنین اعتماد به نفستان را افزایش می دهد.
می توانید نحوه عمل موتور یک ماشین را یاد بگیرید، چطور یک دستور آشپزی جدید را آماده کرده یا جزء به جزء یک نظریه روانشناسی را بررسی کنید.
زمانی که به خود اجازه دهید که هر دو کارکرد تفکری درون ریز و احساسی برون ریز خود را در آغوش بگیرید، می توانید درک بیشتری از جهان اطراف خود و جایگاهتان در آن داشته باشید. بسیاری از افراد با تیپ شخصیتی ENFJ از طریق قوت بخشیدن جنبه تفکری خود به احساس رضایت عمیقی می رسند، اما برای آن باید تمرین و اراده داشته باشید.
به عنوان یک تیپ شخصیتی ESFJ، روابط انسانی شما را به شگفتی وا می دارد و تشنه وفاداری و برقراری ارتباط با سایرین هستید. شما از غنی بودن سنت های خانوادگی، دورهمی ها و امنیت دوستی های همیشگی یا حتی جدید، لذت می برید.
چون توجه شما به صورت طبیعی روی مردم است، دوست دارید نیازهای فیزیکی و احساسی آن ها را حس کنید. شما اغلب اولین فردی هستید که یک لیوان آب سرد را در یک روز گرم تعارف می کنید یا زمانی که فردی نیاز به حرف زدن دارد، به او گوش می کنید.
کارکرد پست مقابل جنبه احساسی شما، تفکری درون ریز است. این فرآیند ذهنی روی نحوه عمل چیزهای مختلف تا جزئی ترین جزئیات آن ها، تمرکز می کند. این کارکرد بیشتر به دقت و احساس تمرکز دارد و اغلب با چنین سوال هایی درگیر است «حقیقت این ماجرا چیست؟» «آیا این موضوع از هر نظر منطقی است؟» «کدام کلمه مشخص به بهترین شکل مناسب این ایده است؟» «آیا این جا ابهام یا تناقضی وجود دارد؟»
با آن که ESFJها برای تفکر درون ریز ارزش قائل می شوند، اما این کارکرد بزرگترین نقطه قوت آن ها نیست و دوست دارند جنبه احساسی خود را نسبت به جنبه تفکری شان در اولویت بگذارند. بنابراین زمانی که آن ها در شرایطی قرار بگیرند که مجبور شوند روی منطق ماجرا تمرکز کنند، احساس آسیب پذیری می کنند.
از جمله چنین مواقعی باید موارد زیر را نام ببریم:
با آن که تمرکز کارکرد تفکری درون ریز روی ثبات منطقی چیزی یا اصول پایه مربوط به نحوه کار کردن آن است، جنبه احساسی افراد با تیپ ESFJ به مولفه های فردی چیزی توجه دارد.
به همین علت، موقعیت هایی که عاری از ارتباط فردی یا فاقد معنای شخصی باشند، می تواند برای آن ها پوچ و بی معنی حس شود. آن ها ممکن است با ارتباط شخصی راه هایی را برای پر کردن این لحظات پیدا کنند، یعنی از طریق پیامک دادن به یک دوست، گردش در شبکه های اجتماعی یا به سادگی فکر کردن در مورد یک رابطه یا دوستی.
کلید پیدا کردن تعادل به عنوان یک شخصیت ESFJ وقت گذاشتن در روز یا هفته برای انجام فعالیت هایی است که نیاز به استفاده از جنبه تفکری درون ریزتان داشته باشند. این فعالیت ها می تواند چیزی مانند تماشای یک مستند باشد که تمرکز آن روی جزئیات یک موضوع جدید برای شما باشد یا انجام یک بازی استراتژیک با دوستان یا یدگیری نحوه عمل چیزی، تنها به این خاطر که نسبت به آن کنجکاو هستید.
به اشیاء گوناگون اطراف خانه خود که هر روز از آن ها استفاده می کنید، نگاه کنید. چطور کار می کنند؟ دنبال یک ویدیو در یوتیوب بگردید، قطعات یک شیء را جدا کرده و سعی کنید دوباره روی هم سوار کنید یا فقط نحوه کار کردن آن را بخوانید.
زمانی که در حال بیان یک ارزش یا باور هستید، اصول منطقی آن باور یا ارزش را بررسی کنید. چرا به آن ایده باور دارید؟ چه چیزی را بدون کوچکترین شکی می دانید حقیقت دارد؟
مهم نیست چه چیزی را انتخاب می کنید، هدف به چالش کشیدن خودتان و تمرین کردن مهارت های تفکری تان است، در همین حین که برای جنبه احساسی خود نیز ارزش قائل می شوید و آن را مهم می شمارید.
افراد با تیپ شخصیتی ESFJ که این کار را انجام می دهند، اغلب نسبت به زندگی و روابط خود حس رضایت و اطمینان بیشتری پیدا می کنند.
به عنوان یک تیپ ENTJ، به برنامه ریزی برای زندگی خودتان و نظم بخشیدن به آن برای این که به اهداف دوردست خود برسید، علاقه دارید. از ترسیم یک ایده یا رویای دور و سپس تعقیب مراحلی که شما یا تیمتان را به جایی که باید باشید برساند، لذت می برید.
برای شما درک تصویری بزرگ از ماجرا مهم است، یعنی نه فقط جزئیات آن لحظه بلکه این که سرانجام چه خواهد شد.
کارکرد پست مقابل جنبه تفکری شما، احساسی درون ریز (Fi) است. تمرکز این فرآیند ذهنی روی درک ارزش هایتان و کسب این اطمینان است که زندگی تان در راستای آن ها قرار دارد. توجه آن قضاوت در مورد یک موقعیت براساس آن ارزش ها، ارزیابی معنادار بودن چیزی و این موضوع است که چقدر آن چیز برایتان شخصا اهمیت دارد.
کارکرد Fi می پرسد «شخصا در مورد این موضوع چه احساسی دارم؟» «آیا طبق ارزش ها و باورهایم رفتار می کنم؟» «آیا الان مطابق با خواسته قلبی ام عمل می کنم؟»
با آن که شما برای کارکرد احساسی درون ریز خود ارزش قائل می شوید، اما بزرگترین نقطه قوت شما نیست و تمایل دارید جنبه تفکری خود را نسبت به جنبه احساسی تان در اولویت قرار دهید.
شما ممکن است ساعت های بی پایانی را صرف دستیابی به اهدافتان کنید اما نیازهای شخصی و احساسی خود را کوچک بشمارید. زمانی که در موقعیتی قرار بگیرد که در آن باید از کارکرد احساسی درون ریز خود در جمع استفاده کنید، احساس اضطراب و آسیب پذیر بودن دارید.
از جمله چنین مواقعی باید موارد زیر را نام ببریم:
با آن که تمرکز کارکرد احساسی درون ریزتان روی ارزش های فردی شما است و این که چقدر برایتان اهمیت دارند، جنبه تفکری شما به از بیرون نگریستن به یک ماجرا توجه دارد تا جای ممکن بی طرفانه به آن نگاه کند.
به همین علت، موقعیت هایی که شدیدا احساسی باشند یا به مانور احساسی بسیار حساس نیاز داشته باشند، برایتان عجیب و ناراحت کننده حس می شوند. با این حال همچنان برای کارکرد احساسی درون ریز خود ارزش قائل می شوید و می توانید زمانی که به شکل سالمی از آن استفاده کنید، به رضایت عمیقی برسید.
شما می توانید با وقت گذاشتن در در روز یا هفته برای انجام فعالیت هایی که به جنبه احساسی درون ریز شما نیاز داشته باشند، تعادل را پیدا کنید. این فعالیت ها می تواند چیزی مانند نوشتن در مورد ارزش های محوری شما، کشیدن تصویری که احساساتتان را نشان دهد باشد یا گفتگوهای معنادار با دوستان و اعضای خانواده تان.
همچنین می توانید با گوش دادن به موزیک هایی که شما را از نظر احساسی به هیجان آورند، با این جنبه از خودتان ارتباط برقرار کرده یا مراقبه کنید و به چیزهایی فکر کرده که بیشتر از همه برایتان اهمیت دارند.
زمانی که وقت بگذارید و جنبه احساسی خود را درک کرده و سعی کنید احساساتتان را به زبان بیاورید، اگر شرایطی پیش آمد که به کارکرد احساسی درون ریز شما نیاز داشت، بیشتر احساس اطمینان خواهید کرد. خواهید توانست که به درک بهتری از خود برسید و این که چطور ارزش هایتان هویت فردیتان را شکل می دهند.