1403/06/13 10:39 PM - 2 ماه قبل
تا حالا فکر کرده اید که آیا مستعد ارتکاب یکی از هفت گناه کبیره هستید یا نه؟ آیا فکر کرده اید کسی به اشتباه فکر می کند که شما «خوب» هستید، در حالیکه درون خود از اشتباهاتی خبر دارید که هرگز نمی خواهید کسی بداند؟
در این مقاله می خواهیم نگاهی به «اشتیاق های شدید» 9 تیپ شخصیتی اینیاگرام بیاندازیم. این اشتیاق ها به شکل های متعددی شبیه به 7 گناه کبیره هستند. این اشتیاق ها به ما نشان می دهند چه زمانی ممکن است به بیراهه کشانده شویم یا پیشرفت ما را در زندگی محدود می کنند. زمانی که ما اسیر این اشتیاق ها و ارضای آن ها می شویم، توانایی خود برای کامل بودن، سالم بودن و بهترین چیزی که می توانیم باشیم، از دست می دهیم. پس برای آگاهی از آن ها همراهمان بمانید.
قبل از شروع اگر هنوز از تیپ شخصیتی خود مطلع نیستید، می توانید در تست اینیاگرام تست و تایپ شرکت کنید و گزارش کامل آن را نیز دریافت کنید.
هیچکس کودکی کاملی ندارد. اکثر والدین ما بیشترین تلاش خود را کرده اند، اما غیرممکن است کودکی داشته باشیم که کاملا ایده آل بوده باشد و از ابتدا تا انتها حمایت را احساس کرده باشیم. زندگی به این شکل نیست. در بخشی از مسیر داستان زندگی ما، باوری را درون خود نهادینه کرده ایم.
ما ممکن است به همه این باور را نگوییم، اما آن را احساس می کنیم. گاهی حتی بدون آنکه آن را در ذهن خود بررسی کنیم. این باور در وجود ما قرار دارد که اگر خود واقعی مان باشیم، آسیب می بینیم. بنابراین باید ظاهر بیرونی خود را برای بقا یا موفقیت تغییر دهیم. این تغییرات به شکل نوعی «گناه» یا «شور» در خواهند آمد که ما را کنترل می کنند.
به جای آنکه زندگی خود را طبق خودآگاهی و شفافیت پیش ببریم، بسیاری از ما تحت کنترل امیال و اشتیاق هایمان قرار داریم بدون اینکه حتی آن را بدانیم.
اینکه چه کسی هستید و تیپ اینیاگرام شما چیست، بسیار سرگرم کننده است. اما آشکارکردن اشتیاق شما ممکن است فرایند سختی باشد. اما مهم است که واقعا کنترل داستان زندگی خود را به دست بگیرید، از باورهای محدودکننده دست بکشید و به عنوان شخصی زندگی کنید که واقعا قرار است باشید. با این مقدمه در بخش بعد اشتیاق ها و گناهان هرکدام از 9 تیپ شخصیتی اینیاگرام را بررسی می کنیم.
به عنوان تیپ یک اینیاگرام ممکن است با تردید به این تیتر نگاه کنید و بگوییم من؟ خشم واقعا؟ اما شما که دائما همه چیز را تحت کنترل دارید! یقینا ممکن است میز را چپه نکنید و سر افرادی که به شما در خیابان تنه می زنند، داد نکشید. اما در درون خود خشم فروخورده ای دارید که معمولا به شکل رنجش و عصبانیت ظاهر می شود.
گاهی بهتر است کمی خشم خود را تخلیه کنید، اما در عوض آن را نگه می دارید و سرکوب می کنید که نتیجه آن تغذیه این احساس منفی و تبدیل آن به حبابی دردناک از رنجش و عصبانیت است که باعث می شود از خود، دنیا و مردم اطرافتان ناراضی باشید. احتمالا چنین احساسی را در قالب عصبانیت مزمن و ادامه دار داشته اید.
تا حالا متوجه شده اید که از خودتان یا دیگران انتقاد می کنید؟ تا حالا احساس کرده اید که دنیای اطرافتان فقط فاسد، شرور یا بد است؟ به همین علت انرژی خود را صرف «اصلاح» اوضاع می کنید. هر چیزی را که با جهان ایده آل شما همخوانی نداشته باشد، باید تحت نظر بگیرید.
گاهی نتیجه آن انجام کارهای شگفت انگیزی است مانند تمیزکردن سواحل از آشغال، کمک به یک همسایه و به زبان آوردن بی عدالتی. اما گاهی به این معناست که اسیر چرخه بی پایانی از مقصر شماردن، انتقاد و خطایابی می شوید. از طرفی این رفتار فقط در قبال سایرین نیست. چون در درون خود نگران هستید که به اندازه کافی خوب، به اندازه کافی اخلاق مدار و به اندازه کافی درستکار نباشید.
این چیزی است که واقعا می خواهید. بله، شما می خواهید احساس کنید به اندازه کافی خوب، به اندازه کافی محق و شایسته هستید. اما گاهی می خواهید در نهایت احساس آرامش کنید. می خواهید برای یک بار هم که شده نفس بکشید، به جای آنکه خشم و استرس و ناامیدی از دنیای اطراف را درون خود حمل کنید.
در چنین شرایطی پذیرش به کمک شما می آید. رهایی. اینکه بدانید شما کنترل همه چیز را در دست ندارید و بپذیرید زندگی فراز و نشیب هایی دارد. رهاکردن و برداشتن این گام بزرگ سخت است. اما ارزشش را دارد. ممکن است خلاف عقل سلیم به نظر برسد اما هر روز زمانی را به نفس کشیدن اختصاص دهید، به زمان حال توجه کرده و چیزی را تصور کنید که به شما احساس آرامش و رهایی می دهد.
راهکارهایی پیدا کنید که «نگران چیزهای بی اهمیت نباشید» و متوجه شوید که بعضی چیزها از کنترل شما خارج هستند. بدانید چه زمانی رها کنید و چه مبارزه هایی ارزش جنگیدن دارند. ممکن است با دردهای بزرگی در زندگی خود روبرو شوید.
مردمی که دوست دارید، در مسیر اشتباهی قرار دارند. به خودتان یادآوری کنید که فقط می توانید خودتان را کنترل کنید. چیزهایی را که برایتان اهمیت دارند بی خیال نشوید، بلکه این تفکر که باید آن ها را کنترل کنید و اگر شرایط طبق دلخواه پیش نرود به نوعی اشتباه شما است، رها کنید.
به عنوان فردی با تیپ دو اینیاگرام، فردی هستید که اکثر اوقات هرچه دارید، می بخشید. اگر شما مانند اکثر تیپ دویی ها باشید، متوجه می شوید که سایرین را اکثر اوقات در اولویت قرار می دهید. بنابراین چرا غرور؟ ممکن است فکر کنید که «من حتی به خودمم فکر نمی کنم! من همیشه به فکر سایرینم!»
اما بخش دردناک ماجرا اینجاست که غرور در این باور است که بخشی از چیزهایی که می بخشید، توجه ها، برقراری ارتباط، چیزهایی که سایرین به آن نیاز دارند، همه به خاطر وجود شماست. بسیاری از این شخصیت ها باور دارند که سایرین بدون آن ها گم خواهند بود.
آن ها هویت خود را به اعمال بخشنده شان گره می زنند و خود را در نقش ناجی و فردی مهربان و غیرخودخواه می بینند. با آنکه چنین تفکری شاید درست باشد، آن ها ممکن است اندکی درباره آن احساس افتخار و قدرت کنند.
بسیاری از تیپ دویی ها به جای اینکه به درون خود و انگیزه هایشان، امیالشان و ذات عرفانی خود نگاهی بیاندازند، به بیرون و اعمالشان و اینکه چقدر وجودشان الزامی است، توجه می کنند. اگر جزو این شخصیت ها قرار می گیرید، ممکن است تلاش کنید نشان دهید سایرین به شما نیاز دارند، محرم راز هستید و افراد می توانند روی شما حساب باز کنند.
اما خودتان چی؟ هویت شما چیزی بیشتر از فردی بخشنده و کمک کننده است. شما بابانوئل و مادر ترزا نیستید که در قالب فردی مهربان و شبیه به مسیح به دنیا آمده باشید. زیر تمام این بخشندگی، توصیه های خوب و همدلی فردی است که می خواهد به او نیاز داشته باشند. فردی است که می خواهد ارزش عشق را احساس کند و آن را به این شکل یاد گرفته اید که ببخشید تا زمانی که دیگر هیچی از شما نماند.
شما شایسته این عشق و دوست داشتن هستید اما باید حواستان به تحقیر باشد. همین ابتدا بگوییم ممکن است به نظر برسد واقعا داریم شما را نصیحت می کنیم. اما نکته ای وجود دارد. گاهی به کمک نیاز دارید. درست است شما می بخشید، می بخشید و می بخشید. اما در نهایت این بخشندگی تمام می شود، چون خود را در این بین نادیده می گیرید.
خوب است احساس کنیم که فردی مفید و کمک کننده ایم. درخواست کمک ممکن است عجیب به نظر برسد و فکر کنید که خودتان را کوچک می کنید. اینکه بپذیرید که تمام پاسخ ها یا تمام منابع را ندارید.
ممکن است احساس کنید که سایرین شما را قضاوت می کنند و تحقیر می شوید. اما نشانه قدرت این است که بگویید «من الان به تو نیاز دارم.» از طرفی به این حقیقت دقت کنید که شما مانند هر فرد دیگری ارزشمند و مفید هستید.
عشق چیزی است که شایستگی آن را دارید، چون شما انسانی با ارزش ذاتی هستید. شما نیازی نیست محرم راز کامل و فردی باشید که دیگران برای بقای خود حتما به او نیاز دارند. شما فقط باید خودتان باشید و تمام بخش های زیبا و آشفته وجود خود را بپذیرید.
به انگیزه های خود نگاه کنید. درست است، می بخشید اما علت آن آیا این است که در قبالش عشق، تحسین و بخشندگی را می خواهید یا فقط می خواهید ببخشید؟ اگر بتوانید بپذیرید که به همین شکلی که هستید شایستگی عشق را دارید، حتی با وجود انگیزه های آشفته (همه ما آن ها را داریم)، می توانید وارد مرحله جدیدی از آرامش حقیقی شوید.
به جای آنکه احساس موردنیاز بودن را دنبال کنید، می توانید بدانید که کافی هستید. همچنین می توانید به خودآگاهی و این درک برسید که چه زمانی برای دریافت کردن می بخشید و چه زمانی علت کمک و بخشش شما، میل خالصانه شما برای بهبود زندگی فرد دیگری است.
همه ما می دانیم که به عنوان تیپ سه اینیاگرام، فردی سخت کوش، جاه طلب، هدف گرا و شایسته هستید. احتمالا سخت تلاش کرده اید تا این تصور را حفظ کنید و همه چیزی باشید که می توانید. اما تا حالا احساس کرده اید که از خود واقعی تان دور شده اید؟ در چنین شرایطی است که اشتیاق شدید درونی شما یعنی فریب نمایان می شود.
فریب به این معناست که اغلب سعی کنید به روشی سایرین را فریب دهید یا گول بزنید. اما چیزی که ما در اینجا درباره آن صحبت می کنید، خودفریبی است. افراد با تیپ سه اینیاگرام در تلاش هستند که خود واقعیشان را بشناسند، چون آن ها بیش از حد هویت خود را به موفقیت ها، اعمال و تصوری که از خود دارند، گره زده اند. شخصیت بیرونی همه چیز است. « من جذابم»، «من شایسته ام»، «من موفقم»، «من زیبایم.» این اهداف و اشتیاق ها باعث می شوند این شخصیت ها روی تردمیلی راه بروند که هرگز به نقطه انتهایی نمی رسد.
تکبر، این باور که ظاهر شما خود واقعیتان است، باعث سقوط شما خواهد شد. در زیر تمام این مسائل آسیب پذیری قرار دارد، این ترس که بدون دیده شدن و موفقیت، هیچی نیستید. ممکن است باور داشته باشید که باید عشق را دریافت کنید و تا زمانی که تصویر خارجی خود را نتوانید کامل کنید، شایسته آن نیستید.
به مرور زمان نتیجه آن احساس پوچی، ناامیدی، بی ارزش بودن و خستگی است. ممکن است فکر کنید واقعا چه کسی هستید و آیا چیزی که سایرین ادعا می کنند دوست دارند، هستید یا فقط نقابی است که به چهره دارید و فکر کردید می خواهند آن را ببینند.
باید با حقیقت روبرو شوید. یعنی از روی تردمیلی که اشاره کردیم پایین بیایید. آرام بگیرید و به درون خود نگاه کنید. واقعا چه کسی هستید؟ وقتی نقاب ها برداشته شده و اوضاع سخت می شود، واقعا چه کسی هستید؟ از چه کسی دفاع می کنید؟ حقیقت وجودی شما چیست؟
این فرایند ترسناک به نظر می رسد. اگر چیزی که می بینید دوست نداشتید چی؟ نگاه صادقانه به انگیزه ها و ذات عرفانی خود ممکن است ترسناک باشد. اما همه ما به هم ریخته ایم. همه ما گاهی خودمان را خیلی مهم می دانیم یا از انگیزه های واقعی خود فاصله می گیریم. ما مطمئن هستیم که همه راز تاریکی دارند که آن را شدیدا از مردم مخفی نگه می دارند.
اما مواجه شدن با حقیقت به این معنا نیست که به خود نگاه کرده و احساس کنید یک عوضی به تمام معنایید. بلکه باید به درون خود بنگرید و خود واقعیتان را با تمام عیوب و مشکلات بپذیرید. یعنی از خود فعلیتان راضی باشید و احساس نکنید باید عجله کنید و به روی آن تردمیل برگردید و سعی کنید همان فردی باشید که فکر می کنید مردم از شما می خواهند باشید.
بله مواجه شدن با حقیقت و اصالت در ابتدا عجیب به نظر می رسد. شاید زمانی که در خیابان راه می روید، ماسکی که به چهره دارید به چشم غریبه ها بهتر باشد. اما آنچه شما می خواهید ارتباط واقعی با خودتان، عشق ورزیدن به خود واقعیتان است و نه فقط موفقیت هایی که کسب می کنید. شما رابطه خالصانه و صادقانه ای را می خواهید که بر بنیاد صداقت و اعتماد بنا شده باشد. مواجه شدن با حقیقت مسیر رسیدن به آن است. قوی باشبد. شما توانایی آن را دارید.
در لینک های زیر نیز می توانید قسمت های بعدی این مقاله را بخوانید: