1398/03/21 12:23 PM - 5 سال قبل
افرادی که در زمینه مدیریت فعالیت میکنند، روزانه با سطح بالایی از چالشها و تقاضاها روبرو میشوند. بسیاری از آنها فنی هستند ولی بعضی از آنها میتوانند عاطفی باشند.
اکثر افراد به راحتی با این فشارها برخورد میکنند و به سالها تجربه خود، صبر زیاد و قدرت همدردی تکیه میکنند. روی هم رفته به این مهارتها «هوش هیجانی» میگویند، ویژگی که ارزش آن روز به روز در پیش مدیران بیشتر میشود، به ویژه آن دسته از افرادی که وظایف اجرایی دارند.
به طور کلی، هوش هیجانی به ظرفیت یک فرد در آگاهی از احساسات، کنترل و بیان موثر آنها اشاره میکند. این قابلیت شامل درک احساس سایرین و استفاده از این دانش برای مدیریت نحوه تعامل و برخورد با آنها میشود.
در ارزیابی که اخیرا شرکت OfficeTeam روی بیش از 600 مدیر منابع انسانی و 800 کارمند در ایالات متحده و کانادا انجام داده است، اکثر مدیران منابع انسانی (95 درصد) و کارمندان (99 درصد) گفتند که مهم است کارمندان سطح بالایی از هوش هیجانی (EQ) را داشته باشند، چون به آنها کمک میکند عواطف خود را مدیریت و درک کنند و نسبت به عواطف سایرین در محیط کار واکنش نشان دهند.
در این مطلب قصد داریم نکاتی را برای استخدام مدیران دارای هوش هیجانی و ارتقاء مهارتهای بین فردی مثبت در بین کارمندان فعلیتان بیان کنیم.
Joshua Freedman، مدیر ارشد اجرایی شرکت Six Seconds EQ Network در وبیناری که اخیرا در شرکت OfficeTeam برگزار کرد در مورد اهمیت هوش هیجانی در محیط کار میگوید «هوش هیجانی به معنای برخورد هوشمندانه تر با احساسات است.»
استخدام مدیران اجرایی که سطح بالایی از هوش هیجانی دارند بسیار مهم است چون شغل این دسته از افراد شامل تعامل و برخورد فردی با طیف وسیعی از افراد میشود.
Freedman میگوید «عواطف داده ها هستند. عواطف در محیط کاری اطلاعاتی در مورد نحوه نگرش ما نسبت به خودمان و سایرین هستند. ما برای این که مانند هر داده دیگری با آن هوشمندانه برخورد کنیم باید دقیقا داده های عاطفی را گرد هم آوریم و از آن برای حل مشکلات استفاده کنیم.»
کار مدیریتی به همراه سایر مهارتها به حفظ آرامش و رفتار تحت فشار، حفظ انگیزه برای مقابله با موقعیت های چالش برانگیز و نشان دادن واکنش هوشمندانه و همراه با درک در مقابله با احساسات منفی که از سوی سایرین میآید، نیاز دارد. اگر مدیری با مقام اجرایی هستید، نقش مهمی در تقویت هوش هیجانی کارمندان خود دارید
زمانی که اعضای تیم خود را آماده میکنید با پیچیدگی ها و دشواریها مقابله کنند، سلامت آنها را حفظ میکنید تا دیدگاه کلیگرا (جامع) خود را نسبت به شرکت حفظ کنند، در نتیجه میتوانید به آنها کمک کنید در شغلهای خود پیشرفت کنند و کارآمدتر باشند.Freedman گفت: مطالعات پژوهشی همچنین نشان میدهد سطح بالایی از هوش هیجانی در بین کارمندان منجر به نرخ بهتر حفظ کارمند، تجربه بهتر مشتری و فروش بیشتر برای شرکت میشود.
Kemetia Foley یکی از محققان انجمن American Staffing Association میگوید، هوش هیجانی باعث میشود مدیران آرامش خود را حفظ کنند و یک نوع الگوی آداب و معاشرت صحیح را ترویج دهند. او میگوید به عنوان یک مدیر ناظر خوبی باشید، همدردی را امتحان کنید و اگر یک مشتری یا همکار روحیه بدی دارد واکنش منفی از خود نشان ندهید.
Foley گفت «ما معمولا زمانی که آنها به شرکتمان می آیند اولین افرادی هستیم که با آنها روبرو میشویم. من برای این که بتوانم آن ارتباط عاطفی را شکل دهم، باید از حالت روحی فرد با خبر باشم. بنابراین زمانی که با هر فردی روبرو میشوم که کمی روحیه بدی دارد، این قضیه را به یاد می آورم.»
ارزیابی OfficeTeam همچنین نشان میدهد کارمندان در هر سطح از کسب و کار ارزش زیادی برای هوش هیجانی در محیط کار قائل میشوند. بخشی از نتایج مهم این تحقیق عبارتند از:
بیشتر از یک پنجم اعضای تیم (21 درصد) اعتقاد دارند هوش هیجانی بالا در محیط کار به نسبت بهره هوشی (IQ) مهمتر است. نزدیک به دو سوم (65 درصد) گفتند که این دو به یک شکل مهم هستند.
اکثر کارمندان (92 درصد) فکر میکنند که سطح بالایی از هوش هیجانی را دارند، تعداد کمتری (74 درصد) عقیده دارند روسای آنها چنین ویژگی را دارند.
از هر 10 مدیر منابع انسانی 3 نفر از آنها (30 درصد) احساس میکنند اکثر کارفرمایان اهمیت کمی برای هوش هیجانی در طول فرآیند استخدام قائل میشوند، در نتیجه مزایای متعدد آن را نادیده میگیرند.
40 درصد مدیران منابع انسانی گفتند آموزش مهارتهای نرم، مانند برقراری ارتباط، حل مشکل و سازش پذیری، به نسبت توانمندیهای فنی کارمندان سخت تر است.
بیشتر از 6 نفر از بین 10 کارمند (61 درصد) اعلام کردند که آنها اجازه میدهند عواطف در محیط کار تاثیر منفی روی آنها بگذارند.
هشتاد و شش درصد کارمندان گفتند یک همکار عواطف خود را کنترل نمیکند، در نتیجه این قضیه روی دیدگاه آنها از سطح حرفه ای گری آن شخص تاثیر میگذارد.
مدیران منابع انسانی ارزیابی شده توسط OfficeTeam از انگیزه و روحیه اخلاقی بالا (43 درصد) به عنوان بزرگترین مزایای برخورداری از کارمندانی با هوش هیجانی یاد کردند. سایر مزایای هوش هیجانی به نظر افرادی که در مقام مدیریت قرار دارند شامل توانایی بهتر رهبری، همکاری بهتر و تجزیه و تحلیل موثر مشکل میشود.
Joan Burge، بنیانگذار و مدیر ارشد اجرایی شرکت Office Dynamics International که سال گذشته یکی از کارمندان را به دلیل نداشتن هوش هیجانی اخراج کرده بود میگوید «به نظر من کارمندانی که سطح بالایی از هوش هیجانی دارند بی نهایت با ارزش هستند.»
او در مورد اخراج این کارمند میگوید «شما فورا میتوانستید زمانی که ناراحت است را متوجه شوید. لحن صدا و برخورد او یا تو خودش رفتن روی سایر اعضای تیم تاثیر میگذاشت. چنین چیزی برای همکاران او خوب نبود. برای من به عنوان یک رهبر نیز خوب نبود و همچنین برای چیزی که میتوانستیم در اختیار مشتریانمان قرار دهیم.»
Burge میگوید رفتار کارمند قبلی از مدیری که امروز شغل او را به دست آورده است کاملا متفاوت است. «کارمند فعلی ما از هوش هیجانی زیاد استفاده میکند، از جمله زمانی که با او صحبت میشود دقیقا توجه میکند و هوشیار است.»
Burge در ادامه صحبت های خود میگوید «یکی از عناصر هوش هیجانی آگاهی اجتماعی است. انگاری این رفتار را در ما به وجود می آورد «من تو را میشناسم. من به تو و سایرین در سازمان توجه میکنیم و چون باید با شما باشم خودم را با شرایط وفق میدهم.» با این نوع نگرش و برخورد، ما روابط، تعامل و همکاری بهتری خواهیم داشت و به نتایج بهتری دست پیدا میکنیم.»
چندین ابزار وجود دارد که مدیران برای سنجش هوش هیجانی داوطلبان شغلی میتوانند استفاده کنند. تمامی آنها شامل استفاده از کمی عنصر روانشناسی میشود. در ارزیابی OfficeTeam، حدود 70 درصد مدیران منابع انسانی گفتند آنها برای شناسایی هوش هیجانی یک کاندیدا از بررسی رضایتنامه های شغلی قبلی وی و توصیه نامه ها کمک میگیرند، 55 درصد از پرسشهای مبتنی بر رفتار در مصاحبه شغلی استفاده میکنند و 32 درصد از یک تست روانشناسی یا شخصیت شناسی استفاده میکنند.
گزارش OfficeTeam تحت عنوان «هوش هیجانی در محیط کار» نشان داد که یک تعداد روز افزونی از شرکتها در فرآیند استخدام خود ارزیابی هوش هیجانی را قرار میدهند چون آنها برای افرادی که سطح بالایی از EQ دارند اهمیت قائل میشوند. به همین دلیل است که کارمندان دارای سطح EQ بالا بهتر و به شکل موثرتری با تغییرات در محیط کار، موقعیت های چالش آفرین و همکارانی که کار با آنها سخت است، برخورد میکنند، در نتیجه رهبرانی فوق العاده میشوند.
آیا کاندیدا زمان توضیح کارهایی که یقینا به تلاش مشترک نیاز دارد، برای کار دیگران اعتبار قائل میشود؟
آیا کاندیدا برای مدیریت بحران توانایی خود برای گوش دادن، پذیرش معایب و حفظ تمرکز روی موضوعات مختلف را نشان میدهد یا حالت دفاعی میگیرد و بهانه میآورد؟
زمانی که بحث کار تیمی مطرح میشود، آیا کاندیداها میتوانند توضیح دهند چطور با مشکلات برخورد کردند و به کمک تیم آن را حل کرده اند یا این که پاسخهای آنها بیشتر فردی و بدون در نظرگیری تیم است؟
آیا میتوانید توانایی آنها برای ایجاد تعادل در بین درخواست های سرپرستان مختلف و تغییر اولویت های کسب و کار بسنجید؟
به تیم خود کمک کنید مهارتهای اجتماعی خود را صیقل دهد
Daniel Goleman، روانشناس، نویسنده و مدیر کنسرسیوم برای «تحقیقات در مورد هوش هیجانی در سازمانها» با نوشته های خود در مورد هوش هیجانی به شناخت این مفهوم در بین عموم مردم کمک کرده است. او 5 بخش مهم هوش هیجانی را به اسامی خودشناسی، خود تنظیمی، انگیزه، همدردی و مهارت های اجتماعی نام میبرد. با رعایت نکات زیر میتوانید براساس تحقیقات او و سایرین هوش هیجانی کارمندان را در محیط کار ارتقاء بخشید.
با یک گام به عقب شروع کنید. زمانی که احساساتتان نمایان میشوند متوجه آنها شوید. چه نوع موقعیت ها یا افرادی عواطف شما را تحریک میکنند و چطور واکنش نشان میدهید؟
یاد بگیرید زمانی که اوضاع روند مناسبی ندارد، احساسات خود را کنترل کنید.
یک لحن دوستانه را در پیش بگیرید.
بپرسید سایرین چه دیدگاهی از شما دارند.
فکر کنید رفتار شما ممکن است روی همکاران شما چه تاثیری بگذارد.
اگر در یک مقام مدیریتی قرار دارید، به ویژه مهم است الگوی خوبی برای هوش هیجانی بالا باشید. خودشناسی ضعیف میتواند روی کارمندان، پول و وقت شما تاثیر منفی بگذارد.
زمانی که در مورد موضوع مهمی در محیط کار با فردی صحبت میکنید عوامل مزاحم (به عنوان مثال تلفن همراه، نمایشگر کامپیوتر یا تلویزیون محیط کار) را نادیده بگیرید.
فهرستی از مهارتهای بین فردی خود درست کنید و یک خود ارزیابی انجام دهید یا از یک همکار، دوست یا مربی بپرسید در چه زمینه هایی فکر میکنند میتوانید بهتر شوید.
در مورد مهارتهای بین فردی خود تحقیق و تمرین کنید. در تجزیه و تحلیل مشکلات مانند یک حرفه ای عمل کنید.
پیشرفت خود را به کمک یکی از همکاران یا مربیان خود ارزیابی کنید و فراموش نکنید به دلیل بهبود هوش هیجانیتان در محیط کار به خودتان پاداش بدهید.
افرادی که در شغل های اجرایی قرار دارند از جمله مقام های مدیریتی، مزایای زیادی به دست می آورند ولی همچنین در زندگی شغلی خود با استرس متعددی روبرو میشوند. Foley تمامی کارمندان در هر سطحی را تشویق میکند دست از کار بکشند و در مورد واکنش فیزیکی خود در قبال یک عامل استرس زا در محیط کار فکر کنند.
Freedman میگوید «اگر فیزیولوژی بدن را در نظر بگیرید، واکشن فیزیکی که تحت استرس دارید، همان واکنشی است که در موقعیتهای هیجان انگیز دارید.»
همین قضیه باعث میشود در همان مراحل اولیه جلو استرس را بگیرید. «اگر بتوانید در موقعیت های استرس زا به این موضوع فکر کنید و از خودتان بپرسید «در این موقعیت چه چیز هیجان انگیزی وجود دارد؟» این پرسش یک ابزار قدرتمند برای قرار دادن شما در محدوده جنبه مثبت استرس محسوب میشود.»
Freedman گفت: مشکل احساسات نیستند. این احساس است که به من دیدگاهم از یک موقعیت را میگوید. آیا به چشم یک مشکل به آن نگاه میکنم یا به عنوان ارزشی که میخواهم آن را به کارم اضافه کنم؟ اگر بتوانم زمانی که مسئله کوچکی است آن را تحت کنترل بگیرم، پیش از این که به مشکل بزرگ و سختی تبدیل شود میتوانم آن را رفع کنم.»
ایجاد انگیزه در اعضای تیمتان میتواند به سادگی نوشتن یک هدف مثبت خلاقانه برای آن روز روی تابلو اعلانات کارمندان باشد. Burge گفت: به عنوان مثال میتوانید بنویسید «رسالت خودسازنده ای که برای امروز میخواهیم چیست؟» او میگوید: ما در شرکتمان «دوشنبه های شگفت انگیز» و «سه شنبه های شکرگزاری» به همراه سایر موارد داریم. این عناوین تمرکز روزانه ما را نشان میدهد و هر کدام از کارمندان به نوبت باید کاری انجام دهد. این کار جالب است چون همه ما میتوانیم خلاق باشیم. باعث خندیدن ما میشود و روحیه ما را بالا نگه میدارد.
از جمله دیگر ایده ها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
Burge گفت «افرادی که در موقعیتهای اجرایی قرار دارند، موقعیت و مقامی شگفت انگیز برای ایجاد انگیزه در سایرین دارند. آنها مرکز شرکت هستند. آنها قطب شرکت هستند. مثبت گرایی به ویژه در دنیای امروزی مهم است. با توجه به تمامی مسائلی که در جهان امروزی رخ میدهد و زندگی شغلی و شخصیمان، ما باید در حفظ انگیزه خود تلاش کنیم.»
هوش هیجانی یک فرد توانایی او در درک دیدگاه ها، نیازها و خواسته های سایرین است. این توانایی تنها از طریق گوش دادن فعالانه، تمرین همدردی و توجه به نشانه های غیر زبانی به دست می آید.
کسانی که در مقام های اجرایی و مدیریتی قرار دارند در انجام چند کار شهرت دارند. گرچه، برای این که تیم شما شنونده هایی فعال و کارمندانی با هوش هیجانی بیشتر باشند، ممکن است نیاز باشد در مواقع بحرانی جلوی خود را در انجام چندین کار بگیرند. زمانی که یک مشتری یا همکار پیش شما برای بیان یک مشکل می آید میتوانید از روش Foley استفاده کنید.
او میگوید «به طور کلی، هر کاری که میکنید را متوقف کنید و با آن فرد تماس چشمی داشته باشید.. من به خودم گفته استیون کووی را یادآوری میکنم «اکثر افراد با هدف درک کردن گوش نمیکنند، آنها با نیت جواب دادن گوش میکنند.» طبیعت انسان او را وادار به انجام این کار میکند، ولی زمانی که فردی سر میز شما میآید یا از پشت تلفن مشخص است ناراحت است، خود را جای او بگذارید. چنین کاری به من کمک میکند آرام بشوم. از خودم میپرسم چطور میتوانم به این فرد کمک کنم؟ چطور میتوانم اطمینان داشته باشم که آن فرد میداند تمام توجهم به او است؟»
Burge گفت حتی در زمان دشواریها صداقت با رئیستان بهترین سیاست است. او کارمندی که سال قبل اخراج کرده بود را مثال میزند و میگوید «این کارمند چند مرتبه با مدیر در مورد مشکلات مختلف صحبت کرده بود ولی تنها منجر به طغیان احساسات بیشتر شده بود.» او میگوید «من فکر کردم مشکل باید به مراتب بیشتر از این چیزها باشد. من میدانم زمانی که 20 سال قبل دستیار مدیر بودم، اگر در خانه یا در بحث بچه ها مشکل داشتم این فکر به ذهنم میآمد «خدای من، اصلا خودم نیستم ولی علت آن شرایط فعلی است، اما باید نهایت تلاش خودم را نشان دهم.» ما باید در ارتباط هایمان با سایرین شفاف و صادق باشیم تا سایرین در موردمان شک نداشته باشند.»