1398/09/17 12:21 PM - 4 سال قبل
این مقاله برگرفته از نشریه معتبر ELSEVIER می باشد که در سایت SCIENCEDIRECT.COM در سال 2017 منتشر شده و توسط سایت تست و تایپ جهت علاقمندان به مباحث کاربردی روانشناسی در مدیریت منابع انسانی ، ترجمه گردیده است.
در این مقاله، ما کار تحقیقاتی در ارتباط با شخصیت و عملکرد را بررسی می کنیم. اکثر تحقیقات انجام شده در این حوزه به نقش ویژگی های شخصیتی 5 عاملی (یعنی برونگرایی، وظیفه شناسی، گشودگی یا استقبال از تجربه، توافق یا سازگاری و روان آزردگی) توجه کرده اند، در نتیجه دیگر متغیرهای شخصیتی که اساس محکمی در رابطه با شکل دهی عملکرد شغلی دارند، نادیده گرفته شده اند. علاوه بر این، در اکثر تحقیقات انجام شده در این خصوص به اثرات اصلی ویژگی های شخصیتی مدل 5 عاملی توجه شده است، بدون این که تعاملات محیطی – فردی در نظر گرفته شود. در این مقاله ما فراتر از مدل 5 عاملی عمل می کنیم و نقش دو ویژگی شخصیتی، خودشیفتگی و نارسایی هیجانی (alexithymia - آلکسی تیمیا) را در ارتباط با عملکرد در نظر می گیریم. ما نشان می دهیم که این دو ویژگی پتانسیل قابل توجهی در توضیح تفاوت ها در عملکرد دارند و بهتر است به رابطه عملکرد – شخصیت از یک دیدگاه تعامل گرایانه (interactionist perspective) نگریسته شود. ما بحث را با مورد خطاب قرار دادن محققان برای توجه بیشتر به شخصیت در ارتباط با عمکلرد به پایان می رسانیم.
در بازی های المپیک و پاراالمپیک سال 2016 به شکل آشکاری نشان داده شد که یک تیپ خاص شخصیتی قهرمان المپیک نمی شود. افراد با انواع تیپ های شخصیتی مختلف بهترین عملکرد ورزشی خود را نشان دادند که با توجه به ورزشکار بودن آن ها جای تعجب هم ندارد ، ولی باید توجه کنیم آن ها ابتدا از همه و مهم تر از هر چیزی جزو مردم عادی هستند. بین مردم تفاوت وجود دارد. با این حال با وجود این نکته واضح و مجموعه تفاوت های وسیع فردی در رابطه با موفقیت در ورزش، اغلب اوقات در تحقیقات روانشناسی ورزش تحقیق در مورد این ویژگی های فردی در شخصیت و این که شخصیت ارتباطی با موفقیت در ورزش دارد یا خیر، نادیده گرفته شده است. در واقع، شخصیت زمانی موضوع قابل توجه تحقیقات بوده است و با آن که تا همین اواخر اکثر تحقیقات روانشناسی ورزش رفتار و شناخت های (cognition) مرتبط با ورزش را بررسی کرده اند ولی تفاوت های شخصیتی که ممکن است این شناخت ها و رفتارها را مدیریت کنند یا پایه و اساس آن ها به شمار روند، نادیده گرفته شدهاند.
اما ظاهرا این روند دارد تغییر پیدا می کند و محققان روانشناسی ورزش که به موضوع عملکرد توجه دارند علاقه بیشتری به شخصیت نشان داده اند. در حقیقت ما در گذشته موضوع عملکرد و شخصیت را بررسی کرده ایم، و مقاله فعلی جدیدترین ایده ها در این زمینه را بررسی می کند. اکثر تحقیقات صورت گرفته در مورد شخصیت در ورزش از مدل 5 عاملی شخصیت استفاده کردهاند و مقالات اخیر به شکل جامعی ارتباط ویژگیهای این مدل را با عملکرد ورزشی نشان دادهاند.
ما به طور خلاصه به تحقیق انجام شده در خصوص مدل 5 عاملی (مدل نئو ) نگاهی میاندازیم ولی مقاله ما شخصیت را فراتر از این مدل در نظر می گیرد و اساس آن بر دو قاعده جامع و در راس سایرین است. ابتدا، ما محققان را تشویق می کنیم ورزشکاران را از نظر ویژگی هایی تحت بررسی قرار دهند که یک مبنای شفاف نظری در توجه به عملکرد دارند، به عبارت دیگر تنها به بررسی این که ورزشکاران چطور ممکن است در دسته های وسیع شخصیتی (به عنوان مثال 5 عاملی) قرار گیرند، راضی نشوند. ثانیا، ما اصرار می کنیم محققان به رابطه بین شخصیت و عملکرد از یک دیدگاه تعاملی بنگرند. به همراه Lewein اکثر محققان بر سر این قضیه توافق دارند که رفتار نتیجه تعامل بین یک فرد و محیطش است. بنابراین، توجه به تبعات اصلی آن (به عنوان مثال آیا وظیفه شناسی عملکرد را پیش بینی می کند؟) حوزه روانشناسی ورزش را محدود خواهد کرد. ما باید رابطه تعاملی بین شخصیت و دیگر متغیرها را بر روی عملکرد در نظر بگیریم (به عنوان مثال، چه عواملی رابطه بین وظیفه شناسی و عملکرد را مدیریت می کنند؟)
شخصیت در قالب "ویژگی های روانشناختی تعریف میشود که سهیم در شکل دهی الگوهای متمایز و پایدار فرد در رابطه با احساس، تفکر و رفتار هستند." نظریه دان های اولیه شخصیت (مانند فروید، ادلر، یونگ و رایش) شخصیت را در طول حیات فرد در نظر گرفتند و مطرح کردند که تجربیات فرد در گذشته باعث شکل دهی افکار و رفتار او در آینده می شود. گرچه، تحقیقات بعدی نگاه خود را از درک افراد در زمینه رشدشان به حوزه های وسیع تری مانند ویژگی های شخصیتی « Giant 3» یعنی برونگرایی، روان آزردگی و روان پریشی گرایی (psychoticism) و ویژگی های شخصیتی 5 عاملی (بیگ فایو یا نئو) برونگرایی، وظیفه شناسی، گشودگی (استقبال از تجربه)، توافق (سازگاری) و روان آزردگی تغییر دادند. پیشرفت در روش های آماری (به عنوان مثال تحلیل عاملی) به حرکت به جلوی تئوریهای ویژگیهای شخصیتی کمک کرد. مدل 5 عاملی شخصیت، موضوع قابل توجه تحقیقات زیادی بوده است و از آن به عنوان یک چارچوب بنیادین نظری در تعدادی از حوزههای روانشناسی شخصیت از جمله رهبری ، استرس و مقابله با آن و عملکرد استفاده شده است.
در اوایل به شکل مطلوبی به نقش شخصیت نگریسته شد، به نحوی که نظریات اولیه اشاره میکنند که شخصیت می تواند تا 45 درصد در عملکرد تغییر ایجاد کند. گرچه، بسیاری از تحقیقات اولیه در خصوص شخصیت مشکلات متعددی داشته اند از جمله نبود اساس نظری، نقص های روش شناسی و عدم موفقیت در کنترل میزان خطای نوع اول (Type I error rate).
تحقیقاتی که اخیرا در زمینه مدل 5 عاملی (نئو) صورت گرفتهاند، موفق به غلبه بر این محدودیت ها شده اند و اطلاعات فوق العاده زیادی را به دست آورده اند. به عنوان مثال، Pidemont، در یک نمونه از ورزشکاران دانشگاهی، کاربرد پیش بینانه ویژگی های 5 عاملی را در عملکرد ورزشی نشان داد به طوری که وظیفه شناسی (به شکل مثبت) و روان آزردگی (به شکل منفی) به شکل مستقلی نوع عملکرد در بازی را پیش بینی کردند. علاوه بر این، روابط بین شخصیت، مقابله کردن و حساسیت عاطفی نیز مورد بررسی قرار گرفتهاند. این تحقیقات به شکل نا متناقضی نشان میدهند که وظیفه شناسی با استفاده بیشتر از راهکارهای مقابله با مشکل، در ارتباط است، در حالی که روان آزردگی بیشتر با میل به دوری از مقابله با مشکل و پاسخ عاطفی شدیدتر نسبت به استرس در ارتباط قرار می گیرد.
این تحقیقات اطلاعات مفید و آموزنده ای دارند. با وجود این، تمرکز بر اثرات اصلی، به جای تعامل ها، یک محدودیت برای درک تاثیر پیچیده شخصیت بر عملکرد به شمار میرود. محققان اخیرا از یک شیوه تعاملی استفاده کردهاند و به عنوان مثال، در یک نمونه از ژیمناستیک کارهای نخبه، Woodman نشان داد که شخصیت رابطه بین مهارت های روانشناسی و رفتارهای تمرینی ژیمناستیک کارها را، مدیریت کرد. به ویژه، تعیین هدف برای حفظ تمرکز در تمرین برای ژیمناستیک کارهای برونگرا (ولی نه برای درونگراها) موثر بود. هم چنین، کنترل عاطفی توانایی کنار آمدن با آسیب های رخ داده را، ولی تنها برای ژیمناستیک کارهای مضطرب، افزایش داد (نه برای ژیمناستیک کارهای دارای ثبات عاطفی).
علاوه بر این، Bell و سایرین اثرات کنترلی و مدیریت کننده روان آزردگی را در ورزشکاران حرفه ای بازی کریکت بر روی توجه بیشتر به سرعت یا دقت برای تصمیم گیری بررسی کردند. آن ها متوجه شدند تصمیم گیری ورزشکاران کریکت مبتلا به روان آزردگی اگر آن ها سریعا تصمیم می گرفتند موثرتر بود، که مغایر با موقعیت پذیرفته شده توجه بیشتر به دقت و تصمیم است. Allen و سایرین هم چنین در بررسی تعاملات بین ویژگی های شخصیتی بر روی مقابله یک دیدگاه تعاملی در پیش گرفتند. به عنوان مثال، برونگرایی، گشودگی(استقبال از تجربه) و روان آزردگی بر روی پیش بینی توانایی مقابله با مشکل اثر متقابلی گذاشتند. زمانی که سطح برونگرایی بالا بود، توانایی زیاد مقابله با مشکل، ناشی از سطوح بالایی از گشودگی (استقبال از تجربه) و سطوح پایینی از روان آزردگی بود. در حالی که زمانی که برونگرایی سطح پایینی داشت، هیچ تاثیری از روان آزردگی و گشودگی(استقبال از تجربه) دیده نشد.
گرچه توجه تعاملی این تحقیق درون فردی بود (به جای یک شیوه ارتباطی بین فرد و محیط که در تحقیقات دیگر استفاده می شود)، در نتیجه این تحلیل ها از مزایای بررسی رابطه بین عملکرد و شخصیت فراتر از اثرات اصلی شخصیت، پشتیبانی می کنند.
همان طور که بخش قبلی نشان داد، مدل 5 عاملی به شکل آشکاری با عملکرد ورزشی ارتباط دارد. گرچه، برای درک کامل تر اثرات شخصیت بر روی عملکرد ورزشی ما باید ورزشکاران را فراتر از 5 دسته وسیع شخصیتی شان در نظر بگیریم. علاوه بر این، محققان به خوبی متغیرهای خاص شخصیتی که بنیاد نظری محکمی معطوف به عملکرد دارند را بررسی خواهند کرد. چنین متغییرهایی شامل مواردی مانند خود شیفتگی، نارسایی هیجانی، کمال گرایی، خوش بینی، اضطراب صفتی (trait anxiety) و مقاومت روحی (سرسختی روحی - mental toughness) می شود. بررسی کامل هر کدام از این متغییر ها بدون شک فراتر از موضوع این مقاله است، و بسیاری از این ویژگی ها مورد تحقیقات زیادی واقع شده اند.
ما در این مقاله به خود شیفتگی و نارسایی هیجانی توجه می کنیم چون این دو ویژگی در حوزه عملکرد هنوز به طور کامل بررسی نشده اند ولی انتظارات زیادی از آن ها می توان داشت. بنابراین، این مقاله به موقع این دو ویژگی را در رابطه با عملکرد بررسی می کند.
ما از خود شیفتگی به عنوان یک میل به توجه به خود، خود را بزرگ نشان دادن، محق دانستن، مسلط نشان دادن و فریب دیگران، تعریف می کنیم و از اصطلاحات قابل استفاده به جای هم خود شیفته و فوق العاده خود شیفته برای توصیفی افرادی که امتیاز نسبتا بالایی در آزمون های خود شیفتگی مانند Narcissistic Personality Inventory به دست می آورند، استفاده می کنیم. همسو با نظریه فعلی مان در مورد تعامل گرایی، خود شیفتگی جایی که فرصتی برای درخشش شخصی وجود داشته باشد به بهترین شکل خود را نشان می دهد. با توجه به این که ورزش چنین فرصتی را برای درخشش فردی به وجود می آورد (توجه همه به سوی "بهترین" ورزشکار" است)، خود شیفتگی در موضوع تحقیق در مورد عملکرد به خوبی خود را جا می دهد. در یک سری از وظایف عملکردی، والاس و Baumeister نشان دادند که افراد خود شیفته زمانی که فرصت درخشش موجود بود (انجام وظایف مشکل، کار تحت فشار یا اجرا در مقابل دید مخاطبان)، عملکرد بسیار خوبی داشتند. ولی، زمانی که هیچ فرصتی برای درخشش نبود (انجام وظایف ساده، انجام در محیط های با فشار کم، یا اجرای خصوصی) سطح پایینی از عملکرد را نشان دادند. مهم تر از همه، این اثرات در حین کنترل دیگر ویژگی های شخصیتی (مانند عزت نفس) حفظ شدند. در ورزش، افراد خود شیفته در شرایط شدیدا رقابتی می درخشند، ولی زمانی که فشار برداشته می شود سطح عملکرد آن ها پایین می آید. نشان دادن برتری زمانی که امکان درخشش وجود دارد این فرصت را به افراد خود شیفته می دهد که به باورهای خود بزرگ بینانه خود اعتبار ببخشند. این اعتبار بخشی برای افراد خود شیفته مهم است چون خود پنداره اصلی و مرکزی آن ها شکننده است و دائما به تقویت نیاز دارد.
بدین وسیله، ارائه عملکرد خوب زمانی که دیگران با مشکل روبرو می شوند (فشار بالا است) وسیله ای برای خود تاییدی است. گرچه این تحقیق این مفهوم را در نظر می گیرد که عملکرد افراد خود شیفته به زمینه آن بستگی دارد، ولی عوامل دخیل و اساسی آن با درک کمی همراه شده اند. تلاش به عنوان یک مکانیسم توصیفی مطرح شده است، با این وجود شواهد موجود در حمایت از این قضیه کم است به طوری که تنها Woodman و سایرین نشان دادند که افراد خود شیفته زمانی که عامل خود بهبودی (self-enhancement) دخیل است، عملکرد بهتر و تلاش بیشتری از خود نشان می دهند. برای بررسی کامل نقش تلاش در رابطه عملکرد – خود شیفتگی به تحقیقات بیشتری نیاز است. به عنوان مثال، انواع مختلف تلاش، مانند تلاش روحی یا فیزیکی، ممکن است در موقعیت های مختلف تاثیر کمتر یا بیشتری داشته باشند. علاوه بر این، دیگر مکانیسم ها (دو جنبه مختلف خود شیفتگی یعنی رقابت و تحسین) ممکن است بر عملکرد فرد خود شیفته تاثیر بگذارند.
تحقیق در خصوص خود شیفتگی در ورزش هم چنین اخیرا سوالات کاربردی تری را بررسی کرده است، مانند این که چطور مهارت های روانشناسی یا رفتار مربی بر عملکرد افراد خود شیفته تاثیر می گذارد. در راستای دیدگاه تعامل گرایانه ای که در بالا به آن اشاره کردیم، عشق افراد خود شیفته به رقابت ممکن است به این معنا باشد که مهارت های روانشناختی (psychological skills) که به خصوص برای کمک به عملکرد رقابتی طراحی شده اند، ممکن است به ویژه برای افراد خود شیفته موثر نباشند. چون افراد خود شیفته در چنین محیط هایی عملکرد خوبی دارند، آن ها ممکن است به مزایای بیشتری که مهارت های روانشناختی به همراه می آورند، نیاز نداشته باشند.
در مقابل مهارت های روانشناختی ممکن است به خصوص برای افراد دارای سطح پایین خود شیفتگی مفید باشد. گرچه، شواهد نشان می دهد که خود شیفتگی، از نظر عملکرد مزایایی به همراه دارد از جمله تن آرامی (ریلکسیشن) و صحبت با خود و تصویر سازی، با این شرط که این تصویرسازی شامل تصویری از خود شود (به عنوان مثال، به شکل یک دیدگاه خارجی). در مقابل، افراد دارای سطح کمی از خود شیفتگی ظاهرا تنها زمانی عملکرد خوبی دارند که مهارت های خوبی در بحث کنترل عواطف داشته باشند و از دیگر راهکارهای روانشناختی طراحی شده برای کمک به عملکرد بهره نمی برند.
علاوه بر این، تحقیقات بررسی کننده، تاثیر مربی گری بر روی رفتار خود شیفته ها هم چنین مزیت شیوه های تعامل گرایانه را نشان می دهد. افراد خود شیفته از عامل مسلط بودن یا وجود فضای رقابتی برای عملکرد بهتر مزیت می برند چون هر دو آن ها این امکان را به خود شیفته ها می دهد تا توجه مربی را به دست آورند.
در مقابل، افراد خود شیفته واکنش کمتر مطلوبی نسبت به مربیانی نشان می دهند که انتظارات بالایی دارند و سعی می کنند احساس اتحاد جمعی را در یک گروه به وجود آورند، چون چنین شیوه مربی گری باعث کاهش فرصت درخشش فردی می شود. چون خود شیفتگی یک متغیر شخصیتی از نظر تئوری در حوزه ورزش و عملکرد معنا دار است، ما محققان را تشویق می کنیم تا به طور کامل، پیچیدگی این متغیر شخصیتی را در حوزه های عملکرد بررسی کنند.
نارسایی هیجانی به یک نقص صفتی در تنظیم عواطف اشاره می کند. این لغت ریشه در زبان یونانی برای نداشتن (پیشوند a) کلمات (lex) برای احساسات (thymia) دارد و ابتدا در مطالعات بالینی مطرح شد، به عبارتی ویژگی های نارسایی هیجانی، نبود کلمات برای بیان عواطف است. معمولا مفهوم آن به شکل مشکل داشتن در آگاهی از عواطف و احساسات و عدم توانایی در بین احساسات و عواطف به دیگران نشان داده می شود. در حوزه بالینی، نارسایی هیجانی تعدادی از شاخص های تنظیم عواطف و سلامت روحی ضعیف را پیش بینی می کند از جمله افسردگی، مشکل داشتن در روابط بین فردی و مرگ و میر در سنین پایین.
با وجود این نقص، محیط های رقابتی از نظر نشان دادن نوع عملکرد برای افراد مبتلا به نارسایی هیجانی جذاب است. در واقع، چنین محیطی وسیله ای را فراهم می کند که در آن این افراد ممکن است عواطف خود را از طریق این تجربه تنظیم و به دنبال آن اضطراب را کنترل کنند.
دیدگاه نظری در مورد استرس و ریسک کردن اشاره می کند که محیط های با ریسک بالا مزایای تنظیم عواطف را برای فرد به همراه می آورند چون به افراد اجازه می دهند اضطراب را تجربه کنند و سپس بر آن تسلط یابند، یک نوع کنترل عاطفی که در زندگی روزمره لذت آن را نمی چشند.
تسلط بر اضطراب در این شرایط سپس شرایط را برای یک حس نسبی به سالم بودن ساده می سازد. چون افراد مبتلا به نارسایی هیجانی مشکلاتی در بحث کنترل عواطف دارند، چنین تجربه ای و تسلط بر اضطراب به خصوص می تواند مفید باشد. مجموعه ای از تحقیقات از این نظریه پشتیبانی می کنند و نشان می دهند که ورزشکاران مبتلا به نارسایی هیجانی با قرار دادن خود در موقعیت هایی که باعث به خطر افتادن زندگی شان شود، مزایای عاطفی به دست می آورند.
گرچه محیط های رقابتی زندگی فرد را تهدید نمی کنند، ولی به علت تهدیدی که برای حس عزت نفس یا خود اهمیتی فرد به همراه می آورند، خطرناک محسوب می شوند که گواه آن افزایش اضطراب قبل از مسابقه است. بنابراین، محیط های رقابتی ممکن است به ورزشکاران مبتلا به آلکسی تیمیا اجازه دهد اضطراب را تجربه کنند و سپس بر آن تسلط یابند.
علاوه بر این، این دسته از ورزشکاران به نحوی واکنش عاطفی را به تاخیر می اندازند، به ویژه در مقایسه با افراد فاقد نارسایی هیجانی، احتمالا به این دلیل که به آن ها یک حاشیه امن رقابتی می دهد و نسبت به حریف در مقام بالاتری قرار می گیرند. در واقع، اجرا تحت فشار ورزشکاران را ملزم می کند کنترل بر عواطف خود را حفظ کنند که ممکن است برای آن دسته از افرادی که از قبل از یک تجربه عاطفی ضعیف رنج می برند، ساده تر باشد. بنابراین مشکلات تنظیم و کنترل عواطف، یک عامل آزاردهنده برای بسیاری از جنبه های زندگی (به عنوان مثال روابط شخصی)، در حقیقت می تواند در محیط های رقابتی با فشار بالا سودمند باشد.
ما محققان را تشویق می کنیم که این پرسش های تحقیقاتی بالقوه هیجان انگیز را بررسی کنند.
گرچه این مقاله از تاثیر شخصیت در حوزه های عملکرد پشتیبانی می کند، ولی باز هم به کار بیشتری نیاز است. چنین کاری باید از نظر تئوری از دیدگاه های تعامل گرایانه نشات گرفته شود و آن ها را مد نظر گیرد.
ما محققان را تشویق می کنیم به شخصیت به شکلی که شایسته آن است رسیدگی کنند و این موضوع را فراتر از ویژگی های شخصیتی مدل 5 عاملی بررسی کنند که پتانسیل پیشگویی عملکرد را دارد. با بالا رفتن سطح علاقه در بین محققان روانشناسی ورزش بر تمرکز بر موضوع عملکرد ورزشی، حال فرصت عالی پیش آمده است تا درک خود را از مزایای شخصیت بر عملکرد گسترش دهیم. رشته روانشناسی ورزش در آستانه موج بعدی توسعه و درک قرار گرفته است.
شرکت در تست 5 عاملی ( تست نئو با گزارش کامل ) در سایت تست و تایپ.
منبع:
Personality and performance: moving beyond the big5 (Elsevier)
By; Ross Roberts , Tim Woodman
Current Opinion in Psychology 2017, 16:104–108