1402/04/03 11:26 AM - یک سال قبل
ضریب هوشی نوعی نمره استاندارد است که نشان می دهد یک فرد از نظر توانایی ذهنی از گروه همسالان خود چقدر بالاتر یا پایین تر است. نمره میانگین ضریب هوشی 100 است. با استفاده از آزمون یکسان برای تعداد زیادی از افراد از همه اقشار اجتماعی - اقتصادی جامعه و گرفتن میانگین ضریب هوشی میانگین بدست می آید.
IQ مخفف Intelligence Quotient است. اما IQ چیست؟ ضریب هوشی اندازه گیری هوش است و به صورت عددی بیان می شود.
اصطلاح IQ در سال 1912 توسط روانشناس ویلیام استرن در رابطه با اصطلاح آلمانی Intelligenzquotient ابداع شد. در آن زمان، ضریب هوشی به عنوان نسبت سن عقلی به سن تقویمی × 100 نشان داده می شد. بنابراین، اگر یک فرد 10 ساله دارای سن ذهنی 10 بود، ضریب هوشی او 100 بود. اما اگر سن ذهنی آنها بیشتر بود. نسبت به سن تقویمی آنها (مثلاً 12 به جای 10)، ضریب هوشی آنها 120 خواهد بود. به همین ترتیب، اگر سن ذهنی آنها کمتر از سن تقویمی آنها بود، ضریب هوشی آنها کمتر از 100 بود.
هنگامی که آزمونهای IQ فعلی توسعه یافتند، میانگین نمره نمونه هنجاری به عنوان IQ با نمره 100 تعریف شد. و انحراف معیار (مفهومی آماری که پراکندگی متوسط را توصیف میکند) به عنوان مثال، 16 یا 24 امتیاز هوشی بیشتر یا کمتر از 100 تعریف شد.
میانگین نمره IQ همیشه 100 است و نمره شخصی شما رتبه IQ شما را در مقایسه با میانگین جامعه نشان می دهد. نمرات IQ بر اساس مقایسه با سایر افرادی است که در آزمون شرکت کردند و به آن ها گروه هنجار گفته می شود. از آنجایی که 100 میانگین امتیاز است، نمره شما به شما می گوید که نمره IQ شما در مقایسه با افراد دیگر چگونه رتبه بندی می شود. اکثر افراد بین 85 تا 115 امتیاز می گیرند.
حدود 2% از جمعیت دارای نمره IQ کمتر از 69 هستند. اندازه گیری چنین نمره IQ پایین اغلب با استفاده از یک تست هوش معمولی دشوار است. نمرات IQ بسیار بالا، مثلاً بیش از 150، نیز به سختی قابل تشخیص است. این به این دلیل است که برای تعیین یک نمره خاص به طور قابل اعتماد به اندازه گیری های مرجع زیادی نیاز دارید. از آنجایی که نمرات IQ بسیار بالا و بسیار پایین اغلب اتفاق نمی افتد، تشکیل چنین گروه مرجعی دشوار است.
سر فرانسیس گالتون اولین دانشمندی بود که در سال 1884 تلاش کرد تا یک تست هوش مدرن ابداع کند. در آزمایشگاه باز او، افراد میتوانستند دقت بینایی و شنوایی و همچنین زمان واکنششان به محرکهای مختلف را اندازهگیری کنند.
اولین آزمون ذهنی جهان که توسط جیمز مککین کتل در سال 1890 ایجاد شد، شامل مولفه هایی بود که تقریباً همه آنها سرعت و دقت ادراک را اندازهگیری میکردند. اما به زودی مشخص شد که چنین مولفه هایی به تنهایی نمی توانند پیشرفت تحصیلی را پیش بینی کنند. بنابراین، آنها احتمالاً معیارهای ناقصی هستند که ما آن را هوش می نامیم.
اولین تست هوش مدرن امروزی توسط آلفرد بینه در سال 1905 ایجاد شد. برخلاف گالتون، او از تحقیق علمی الهام نمی گرفت. در عوض، او مفهوم بسیار عملی در ذهن داشت: تست هوشی که قادر به شناسایی کودکانی باشد که نمی توانند با همسالان خود در سیستم آموزشی که اخیراً برای همه اجباری شده بود، هماهنگ شوند.
آزمون بینه شامل سوالات دانش و همچنین سوالاتی بود که نیاز به استدلال ساده داشتند. علاوه بر موارد آزمایشی، بینه همچنین به یک معیار خارجی اعتبار نیاز داشت که آن را در سن یافت. در واقع، با وجود اینکه تغییرات قابل توجهی در سرعت رشد وجود دارد، کودکان بزرگتر به طور کلی از نظر شناختی پیشرفته تر از کودکان کوچکتر هستند. بنابراین بینه میانگین سنی را که در آن کودکان به طور متوسط قادر به حل هر مورد بودند شناسایی کرد و موارد را بر اساس آن دسته بندی کرد. به این ترتیب او میتوانست موقعیت کودکان را نسبت به همسالان خود تخمین بزند: برای مثال، اگر کودکی قادر به حل مواردی بود که به طور متوسط فقط توسط کودکان دو سال بزرگتر حل میشدند، آنگاه این کودک دو سال جلوتر بود. که به آن رشد ذهنی می گفتند.
متعاقباً، رویکرد دقیقتری توسط ویلیام استرن پیشنهاد شد، که پیشنهاد کرد به جای کم کردن سن واقعی از سن برآورد شده از عملکرد آزمون، سن دوم (که "سن ذهنی" نامیده میشود) باید بر سن اول تقسیم شود. از این رو، «ضریب هوشی» یا «IQ» معروف متولد شد و به عنوان (سن عقلی) / (سن تقویمی) تعریف شد. در واقع معلوم شد که چنین محاسبه ای با سایر تخمین های عملکرد ذهنی مطابقت دارد. به عنوان مثال، یک کودک 8 ساله که در سطح یک کودک 6 ساله به سوالات جواب می دهد، در سیستم بینه به همان برآوردی می رسد که یک کودک 6 ساله در سطح یک کودک 4 ساله پاسخگو است. با این حال، در سیستم استرن، کودک 6 ساله نمره کمتری به عنوان 4/6 < 6/8 می گیرد. تجربه نشان می دهد که وقتی هر دو به 10 سالگی می رسند، بچه 8 ساله ای که اکنون 8 ساله است بیشتر از بچه 6 ساله فعلی در کارهای شناختی بهتر عمل می کند. از این رو روش استرن معتبرتر است.
در ایالات متحده بود که تست ضریب هوشی پس از اصلاح تست بینه توسط لوئیس ترمن به یک داستان موفقیت واقعی تبدیل شد و هنجار بسیار مناسب تری نسبت به نسخه اصلی ایجاد کرد و او آن را به عنوان تست استنفورد-بینه منتشر کرد (ترمن روانشناس دانشگاه استنفورد بود). او همچنین مشتاق بود که نتیجه را در 100 ضرب کند، بنابراین معادله نهایی برای IQ (سن عقلی) / (سن تقویمی) X 100 است. در واقع، ضریب هوشی 130 بسیار جالب تر از ضریب هوشی 1.3 به نظر می رسد.
اما این روش فقط در کودکان به خوبی جواب می دهد. اگر به والدین کودکی گفته شود که کودک 6 ساله آنها از قبل توانایی های ذهنی یک کودک متوسط 9 ساله را دارد و بنابراین ضریب هوشی او 150 است، آنها ببسیار خوشحال خواهند بود. اما اگر به پدربزرگ کودک گفته شود که او با اینکه او در سن 60 سالگی است اما توانایی های شناختی او در حد یک فرد 90 ساله است، خیلی دیگر این کار کاربردی ندارد. بدیهی است که ضریب هوشی فقط تا زمانی کار می کند که معیار اصلی Binet کاربردی باشد. یعنی تا زمانی که سن بالاتر به طور کلی به معنای توانایی های بهتر است. به عبارت دیگر، زمانی که رشد ذهنی دیگر صورت نگیرد، این روش نامناسب است.
دیوید وکسلر مشکل محاسبه ضریب هوشی بزرگسالان را با مقایسه عملکرد با توزیع نمرات آزمون که یک توزیع نرمال است، حل کرد. در سیستم او ضریب هوشی کسانی که نمره آنها با میانگین گروه سنی برابر بود 100 بود. به این ترتیب ضریب هوشی بزرگسالان متوسط 100 خواهد بود، درست مانند ضریب هوشی کودکان متوسط در سیستم اصلی. او از ویژگیهای آماری توزیع نرمال برای تخصیص نمرات IQ بر اساس میزان امتیازات معاصر استفاده کرد. به عنوان مثال، فردی که نمره او یک انحراف معیار بالاتر از میانگین بود، و در نتیجه از 86٪ از همتایان خود بهتر بود، ضریب هوشی 115 و غیره خواهد داشت.
بنابراین، اگر چیزی تقسیم نمی شود، چرا به آن "IQ" می گویند، (به معنای ضریب) دلیل ساده این است که مفهوم IQ آنقدر رایج شده است که نمیتوان آن را کنار گذاشت. با این حال، جالب است بدانید که در بزرگسالان واقعاً یک ضریب نیست: این نشان میدهد که فرد در آزمونهای ذهنی در مقایسه با دیگران چقدر خوب عمل میکند. علاوه بر گسترش مفهوم IQ، یکی دیگر از گام های مهم در توسعه تست هوش، ایجاد آزمون های گروهی بود. قبل از این، به صورت انفرادی افراد توسط روانشناسان تست هوش میدادند. اما بعد از مدتی اولین آزمون گروهی تست آی کیو برای ارتش ایالات متحده طراحی شد و پس از آن به مدارس، محل کار و فراتر از آن گسترش یافتند و به یکی از بزرگترین موفقیت های عمومی روانشناسی تبدیل شدند و تا به امروز به همین شکل باقی مانده اند.