هر تیپ شخصیتی مایرز بریگز چطور مخفیانه خودتخریبی می کند (و آن را بهره وری می داند) قسمت اول

1404/07/02 3:46 PM - 4 ساعت قبل


خودتخریبی نسخه انسانی این است که با بند کفش خودت زمین بخوری و سپس اصرار کنی که به صورت عمدی با صورت خود را به آسفالت کوبیدی، چون شخصیت تو را می سازد. خودتخریبی در واقع اهمال کاری در لباس بهره وری است.

خودتخریبی شلوغی است که با اندکی ترس وجودی ترکیب شده است. یعنی هر مرتبه به جای گرفتن تماسی که واقعا می تواند زندگی ات را درست کند، به آشپزخانه می روی و قفسه ادویه هات را بر اساس حروف الفبا مرتب می کنی.

پیچیده ترین بخش این ماجرا این است که فکر می کنیم داریم عالی عمل می کنیم. به خودمان افتخار می کنیم. فکر می کنیم در حال سازماندهی، ایده پردازی، به کمال رساندن و کنترل آشوب هستیم. اما اگر از دور نگاه کنید، آنچه در حقیقت انجام می دهیم دوری کردن از ناراحتی به هر بهایی است و اسم آن را «مفید یا بهره ور بودن» می گذاریم.

این آشفتگی در هر یک از 16 تیپ شخصیتی، به شکلی متفاوت بروز می کند. هر کدام به شیوه خود از درون می پاشند. از طرفی دروغ های کوچک یا آرامش بخشی به خود می گویند تا احساس کنند اصلا در حال فروپاشی نیستند. در این مقاله رفتار شما را نیز به عنوان یکی از این تیپ ها بررسی خواهیم کرد. پس همراهمان بمانید. قبل از شروع اگر از تیپ شخصیتی خود مطمئن نیستید، می توانید در تست ام بی تی آی تست و تایپ شرکت کرده و گزارش کامل آن را نیز دریافت کنید.

تیپ INFJ: ابتدا همه را نجات خواهم داد، سپس بی صدا در دستشویی از هم می پاشم

خودتخریبی تیپ شخصیتی INFJ «عملکرد بیش از حد» نام دارد. اما به عنوان چنین تیپی، اسم آن را مفید بودن می گذارید در حالیکه نیازهای شما زیر چندین لایه از آوار روانی و تعارف های مردم پسند دفن می شوند. شما باریستای عاطفی جهان هستید که برای هر کسی که اندکی پریشان به نظر می رسد، بصیرت و همدلی سرو می کنید.

مشکل اینجاست که به این رفتار ادامه خواهید داد تا زمانی که دیگر رمقی برای روحتان باقی نماند و هرچه از هورمون سروتونین شما باقی مانده باشد در یک قلعه پتویی با برچسب «مزاحم نشوید» مخفی شود.

شما می گویید برایتان مهم نیست. می گویید که می خواهید کمک کنید. اما اجازه دهید واقع گرایانه عمل کنیم و بگوییم در خفا عصبانی هستید. هیچکس نمی فهمد چقدر به ناگهان گریه کردن وسط فروشگاه حین خرید نزدیک شده اید، چون یکی گفته است «تو خیلی قوی هستی!» زمانی که واقعا نیاز به این داشته اید که بشنوید «بنشین. این هم سوپ. تا 6 ساعت آینده حق نداری به فکر کسی دیگری باشی». شما اسمش را دلسوزی می گذارید اما این مظلوم نمایی پشت نقابی از دلسوزی است.

برای شناخت بیشتر این تیپ ها، مقاله زیر را مطالعه کنید:

تیپ INTJ: لذت یک عامل حواس پرتی است و من کاملا مشغول به عقب انداختن زندگی ام هستم

خودتخریبی شما به عنوان تیپ INTJ به این شکل است که زندگی واقعی خود را با یک زندگی احتمالی در آینده معامله کرده اید که در آن همه چیز کارامد، بهینه و کاملا بی نقص است. این آینده همیشه کمی از دسترس دور است، 5 سال دیگر از الان، شاید هم 10 سال، فقط پس از مدرک بعدی یا زمانی که به مکان جدیدی نقل مکان کردید که در آن هیچکس مزاحم شما نشود و طعم قهوه همیشه خوب باشد.

اسم آن را آینده نگری می گذارید. بینش. استراتژی بلندمدت. اما اگر بخواهیم صادق باشیم (و متاسفانه هستیم)، نوعی فرار بسیار شیک نیز است. شما از زندگی کردن در زمان حال، به خاطر امکانات و ایده آل هایی که در آینده وجود دارد، چشم پوشی می کنید.

شما دعوت به انجام کارهایی را که ممکن است سرگرم کننده باشند اما «همسو با مسیر شما نیستند»، رد می کنید. شما از مردم به این دلیل فاصله می گیرید که گپ های کوتاه و بی اهمیت باعث می شود بخواهید درون تاروپود فرش اتاق حل شوید. شما پیاده روی، رقص یا قهوه ناگهانی را کنار می گذارید چون در برنامه تان نبوده اند.

با آنکه بدن شما ممکن است بگوید «سلام، من دارم برای کمی نور آفتاب و شاید یک گفتگوی عاطفی مغذی جان می دهم»، مغز شما ممکن است بگوید «فکرش هم نکن. ما در حال ساختن یک سیستم هستیم.»

شما فکر می کنید که بهره ور هستید و احتمالا هم همینطور است، اما شاید هم در حال نادیده گرفتن لذت و شادی خود باشید. شما زیستن، نفس کشیدن و شلختگی در لحظه را فدای آینده ای استریل شده می کنید که در آن همه چیز بالاخره «آماده» است.

اما نکته اینجاست که آن آینده هرگز آماده نمی شود و شما ممکن است یک روز سرتان را از روی نقشه کاملا برنامه ریزی شده خود بلند کنید و بفهمید که واقعا سال ها است که زندگی نکرده اید. فقط نظاره گر زندگی از بالکن بوده اید، در حالیکه یادداشت بر می داشتید و در سکوت بازیگران آن را قضاوت می کردید.

قصد نداریم نمایشی صحبت کنیم، اما شاید هدف واقعی شما در یک برنامه 5 مرحله ای مخفی نشده باشد. شاید در همین لحظه آشفته، غیر قابل پیش بینی و کاملا ناکارآمد باشد که مدام آن را به تعویق می اندازید.

این تیپ ها را کمک مقاله زیر بیشتر بشناسید:

تیپ ENFJ: می توانم آن ها را اصلاح کنم، حتی اگر به بهای جانم تمام شود

خودتخریبی شما به این شکل است که خود را به یک مرکز توانبخشی تک نفره برای رویاهای شکست خورده، شخصیت های خردشده و عزیزانشان که ناتوان از بیان احساسات خود هستند، تبدیل کرده اید. شما فکر می کنید که این کار رهبری است، اما در واقع این همان وابستگی عاطفی است که خودش را به عنوان یک دستاورد شغلی جا زده است.

به عنوان تیپ ENFJ نه تنها مسئولیت رشد خود را بر عهده می گیرید، بلکه مسئولیت رشد همه را نیز به دوش می کشید. دوست شما هنوز آسیب روانی سال ها پیش خود را هضم نکرده است؟ شما به آن رسیدگی می کنید. همکار شما در حال طلاق گرفتن است؟ شما از قبل یک لیست آهنگ آرامش بخش برای او درست کرده اید.

شما اسم آن را نشان دادن عشق یا «حضور داشتن برای سایرین» می گذارید. اما زیر این درخشش گرم حمایت گری شما، فردی نهفته که بی صدا در حال فروپاشی است و از سال ها پیش یک چرت درست حسابی نداشته یا به خودش فکر نکرده است.

شما فکر می کنید اگر به اندازه کافی ببخشید، به اندازه کافی درست کنید و به اندازه کافی حال دیگران را خوب کنید، دنیا را بهتر خواهید کرد و همچنین بالاخره خودتان هم احساس کفایت خواهید کرد. اما تمام کاری که می کنید این است که نیروی حیات خود را بیرون می ریزید، انگار که یک منبع با قابلیت شارژ نامحدود است و در کمال شگفتی شما باید بگوییم اینطور نیست.

این تیپ ها را با خواندن مقاله زیر بیشتر می شناسید:

تیپ ENTJ: اگر دارم برنده می شوم، این فرار نیست، کارایی است

شما به عنوان تیپ ENTJ به قدری با سرعت به سمت موفقیت حرکت می کنید که از دنیای درون خود غافل می شوید و با این کار خودتان را تخریب می کنید. شما مشغول رسیدن به اهداف، شکستن رکوردها و به طور کلی تبدیل شدن به گردبادی بسیار کارآمد از قابلیت ها هستید.

اما در اعماق وجودتان، بخشی از شما می ترسد که اگر از «عمل کردن» دست بکشید، از ارزش تهی خواهید شد. شما احساسات را احساس نمی کنید. شما برای آن ها برنامه ریزی می کنید، آن ها را سرکوب کرده یا آن ها را به یک پروژه جانبی به اسم «وقتی پولدار و تنها شدم به این احساس رسیدگی می کنم» محول می کنید.

شما می گویید که در حال بهینه سازی هستید. اما حقیقت این است که شما می‌دوید تا از آن باتلاق احساسات حل نشده ای که زیر ظاهر بی نقصتان پنهان است، فرار کنید. خودتان می دانید چه چیزی می گوییم. آن احساسی که زمانی که همه جا را سکوت می گیرد، بر شما غالب می شود. همان احساسی که در گوشتان زمزمه می کند «نکند من فقط زمانی دوست داشتنی ام که تحسین برانگیز باشم؟»

بنابراین شما امپراتوری خود را می سازید. از نردبان موفقیت بالا می روید. در بحث ها پیروز می شوید و در تمام این مدت در حال نابودن کردن کامل خود هستید چون معیارهای بیرونی را با آرامش درونی اشتباه گرفته اید.

برای درک روابط این تیپ ها مقاله زیر را بخوانید:

تیپ ISFJ: اگر به ثبات برسم، برایم منطقی نخواهد بود (یا زندگی را که می خواهم نخواهم داشت)

به عنوان تیپ ISFJ به قدری به منطقه امن خود و احتیاط وفادارید که کنجکاوی های خود را از یاد می برید و به این شکل به خود ضربه می زنید. اسم این کار را «مسئولیت پذیری» و «ثبات» می گذارید. اما زیر این ظاهر آرام و برنامه های روزانه دقیق، جرقه ای است که از سال ها پیش زمزمه می کند «چه می شد اگر...؟»

  • چه می شد اگر نه می گفتی؟
  • چه می شد اگر آن روتین را رها می کردی؟
  • چه می شد اگر سراغ کاری هیجان انگیز، نامعلوم و کاملا خارج از چارچوب های پذیرفته شده و شیک می رفتی؟

اما اغلب اوقات شما این کار را نمی کنید. شما این جرقه را قورت می دهید. آن را در پوشه «یک روزی» بایگانی می کنید و دوباره بر می گردید به مرهم گذاشتن روی زخم مردمی که فراموش کرده اند حال شما را بپرسند. شما به قدری می بخشید که روحتان مثل شمع های موزه ها شود، خوش تراش و زیبا اما هرگز روشن نشده.

شما به یک طغیان کامل نیاز ندارید. فقط باید به خودتان اجازه دهید که بیشتر بخواهید. شما می توانید مراقب و سرکش، قابل پیش بینی و یاغی، کمک کننده و پرشور باشید. شما با بزرگتر کردن دنیای خود به ارزش هایتان خیانت نمی کنید، بلکه برای بخش هایی از وجود خود وقت می گذارید که صبورانه منتظر نوبت خود بوده اند.

به کمک مقاله زیر این تیپ ها را بهتر بشناسید:

تیپ ISTJ: اگر از تمامی قوانین پیروی کنم، هیچ چیزی به من آسیب نخواهد زد

به عنوان تیپ ISTJ، با پیروی از قوانینی که دیگر به دردتان نمی خورند به خودتان آسیب می زنید مانند عادت ها، انتظارها و رفتارهای دیکته شده. انگار که آن ها متون مقدسی هستند که توسط کسی که یقینا بهتر از خود خسته و زخمی امروز شما می دانسته است، نوشته شده اند.

شما به شغلی که از آن نفرت دارید به بهانه داشتن ثبات ادامه می دهید. شما به رابطه ای که باعث می شود حس یگ گیاه آپارتمانی خاک گرفته را داشته باشید، به بهانه «تعهد» ادامه می دهید. شما رویاهای خود را مانند قرص قورت می دهید و بعد تعجب می کنید که چرا اینقدر بی حس و کرخت شده اید.

شما اسم آن را مسئولیت پذیری می گذارید. اما واقعا این رفتار چه عنوانی دارد؟ جز یک آشوب فوق العاده بی صدا علیه رشد خودتان. چون رشد غیرقابل پیش بینی، آشفته و غیر منطقی است و شما نمی خواهید بی گدار به آب بزنید.

شما می خواهید همه چیز را مو به مو برنامه ریزی کنید. اما زندگی یک مسیر صاف و از پیش تعیین شده نیست. بلکه پر از غافل گیری های غیرمنتظره، لحظات کلافگی در راهروی فروشگاه ها و مردمی است که بدون پرکردن فرم های اداری، نظر خود را عوض می کنند.

شما فکر می کنید از خودتان در برابر هرج و مرج محافظت می کنید. اما در واقع با «بایدها» و نوار چسب قفسی برای خود می سازید و بعد خودتان را بابت اینکه آزاد نیستید، سرزنش می کنید.

این تیپ ها در حالت ناسالم خود ویژگی های زیر را دارند:

تیپ ESFJ: زمانی که همه چیز تحت کنترل باشد، آرام خواهم بود

به عنوان تیپ ESFJ شما با واقعیت طوری برخورد می کنید که انگار زندگی یک مهمانی بزرگ است و شما به تنهایی مسئول همه چیز هستید و به این شکل به خودتان آسیب می زنید. شما دائما در حال برنامه ریزی برای تجربه های دیگران، شکل دادن گفتگوها و تنظیم احساسات هستید و هر بار که کسی اخم می کند یا بحثی نامناسب پیش می آید، وارد عمل می شوید.  

اینکه دیگران احساس کنند دوستشان دارید، برایتان کافی نیست. می خواهید به شیوه درست، در زمان درست و در شرایط عاطفی درست این عشق را حس کنند. اسم آن را بخشندگی می گذارید و همینطور است. اما در واقع همان کنترل گری است که یک تیم روابط عمومی خوب ظاهر آن را زیبا کرده است.

باید از برنامه ها پیروی کرد. حال و هوای خوب جمع باید حفظ شود. تنش پنهان بین دو خویشاوند باید قبل از پایان مهمانی برطرف شود. در نهایت از بودن در کنار همان آدم هایی که سعی می کنید لذت را تجربه کنند جا می مانید، نه به این علت که آنجا نیستند چون به قدری مشغول تغییر حال و هوای دیگران هستید که حضور خودتان را از یاد می برید.

شما فکر می کنید که با رها کردن همه چیز از هم خواهد پاشید. اما اگر همین رها کردن همان چیزی باشد که باعث شود دیگران بالاخره با خود واقعی شما ارتباط برقرار کنند چی؟ یعنی همان کسی که همیشه در حال درست کردن اوضاع نیست، بلکه گاهی فقط حضور دارد.

برای درک بهتر روابط خود مقاله زیر را بخوانید:

تیپ ESTJ: اگر کنترل داشته باشم، هیچ اشتباهی رخ نخواهد داد (اگر هم رخ دهد، حتی وسط آخرالزمان هم کار می کنم)

شما با آنچنان توانایی، قدرت و تسلطی کارها را پیش می برید که صدای درون خود را که انگار یک کارآموز مزاحم با ایده های احمقانه است له می کنید و به این شکل به خودتان آسیب می زنید. شما وقت برای احساسات ندارید. جلسه دارید. برنامه دارید. کلی کار باید انجام دهید. این شک آزاردهنده هم دارید که نمی توانید یک لحظه از حرکت بایستید وگرنه همه چیز از جمله خودتان از هم می پاشد.

اسم آن را کارایی می گذارید. اما اجازه دهید با شما به عنوان تیپ ESTJ صادق باشیم. شما به اندازه یک بحران پیش بینی نشده با تبدیل شدن به سخنران انگیزشی عصبانی که سر تصویر خود در آینه فریاد می زند، فاصله دارید.

شما می گوید دارید فقط کاری را که باید انجام شود، انجام می دهید اما رگه ای از خستگی مزمن در چشمان شما وجود دارد که می گوید از سال ها پیش حتی یک روز هم استراحت واقعی نکرده اید.

شما باعث می شوید چرخ همه چیز بچرخد، اما به چه بهایی؟ شادی و لذتتان؟ سلامتتان؟ توانایی چند لحظه بی حرکت نشستن بدون اینکه به اطراف دقت کنید و ببینید چه چیزی باید درست شود؟ شما فکر می کنید بهره وری همان امنیت است.

اما امنیت در کنترل کردن پیدا نمی شود، بلکه باید آن را در آرامش یافت و شاید اینکه اجازه بدهید کمی اوضاع به هم ریخته باشد. فقط به اندازه ای که بالاخره بتوانید یک نفس راحت بکشید.

مقاله زیر برای شناخت بهتر این افراد نوشته شده است:

9 فیلم مورد علاقه یا نفرت ESTJ ها


mbti (ام بی تی آی) شخصیت شناسی توسعه فردی خودشناسی


برای ثبت نظر بایستی ابتدا وارد شوید.