1402/03/18 8:45 AM - یک سال قبل
آفرودیت در کلاس خدایان یونان بی همتا بود، زیرا ویژگی جادویی و توانایی تغییر دادن مردم را داشت. آفرودیت الهه کیمیاگری است، زیرا او به تنهایی دارای قدرت جادویی دگرگونی بود که میتوانست هم خدایان و هم فانیها را وادار کند که به خواستههای او عمل کنند. او طلسم هایی می کرد که منجر به عاشق شدن فانی ها و خدایان و آبستن زندگی جدید شد. او مجسمه ای را به یک زن زنده برای پیگمالیون (برای مطالعه بیشتر انتهای همین صفحه را مطالعه کنید) تبدیل کرد. او الهام بخش شعر و دوست داشتن بود که نمادی از خلاقیت او در استفاده از قدرت عشق بود.
او دارای ویژگی های مشترک با دیگر الهه های اساطیر یونان است، اما به هیچ گروهی تعلق ندارد. آفرودیت فعال ترین الهه بود، بنابراین نمی توان او را با الهه های باکره، آرتمیس، آتنا یا هستیا گروه بندی کرد. تنها راهی که او مانند آنهاست این است که هر چه می خواهد، در زمانی که می خواهد انجام می دهد و برای رسیدن به لذت های خود زندگی می کند.
آفرودیت همچنین با مشخصات یک الهه آسیب پذیر مانند هرا، دیمیتر یا پرسفون مطابقت ندارد، زیرا او هرگز توسط یک مرد قربانی نشده و به خاطر آنها رنج نمی برد. در هر رابطهای که آفرودیت وارد می شد، احساسات و تمایلات متقابل بود و برای استقلال از دیگران ارزش قائل بود (که از ویژگیهای الهههای باکره نبود) و به دنبال وارد شدن به موقعیت دائمی با هیچ مردی نبود (ویژگی الهه های آسیب پذیر).
شخصیت کهن الگوی آفرودیت عاشق روابط است و طرف مقابل برای او مهم است، اما آفرودیت نمی خواهد هیچ برنامه طولانی مدتی انجام دهد. او می خواهد روابط را کامل کند و زندگی جدیدی ایجاد کند. کهن الگوی آفرودیت می تواند از طریق رابطه، یا از طریق یک پروژه هنری یا خلاقانه بیان شود. آفرودیت می تواند بر روی آنچه برای او معنادار است تمرکز کند، غیرممکن است که کسی او را از یک هدف منحرف کند، زمانی که آفرودیت در مورد چیزی تصمیم بگیرد. به طرز عجیبی، او بیشترین اشتراکات را با هستیا ، درونگراترین و ناشناس ترین الهه باکره دارد، اگرچه هستیا بی سر و صدا هر کاری را که می خواست انجام می داد، اما هستیا آنقدر ارتباط با مردان نداشت.
هر گاه آفرودیت چیزی یا شخصی را با زیبایی آغشته کند، فوراً غیرقابل مقاومت می شود و یک جاذبه مغناطیسی رخ می دهد. ما اغلب به این "chemistry”" بین مردم می گوییم. این یک میل قوی برای نزدیک شدن به کسی است، در عین حال نشان دهنده یک تمایل روانی و معنوی نیز هست. این می تواند یک مکالمه جذاب را نیز شامل شود.
کهن الگوی آفرودیت میل به دانستن و شناخته شدن را ایجاد می کند. اگر این منجر به صمیمیت شود، ممکن است اشباع و زندگی جدید به دنبال داشته باشد. اگر این اتحاد ذهن، روح یا قلب باشد، رشد جدیدی در حوزه های روانی، معنوی یا عاطفی رخ می دهد. تأثیر آفرودیت به جنبه های عاشقانه محدود نمی شود. آفرودیت عشق افلاطونی، دوستی عمیق، تفاهم همدلانه و ارتباطات روحی را احساس می کند. هنگامی که رشد ایجاد می شود، یا یک چشم انداز حمایت می شود، یا جرقه ای از خلاقیت تشویق می شود، آفرودیت بر آن تأثیر می گذارد و افراد درگیر را تحت تأثیر قرار می دهد.
آفرودیت توجه بسیار متمرکزی دارد و هم پذیرا و هم حواسش به مردم است. آفرودیت همیشه در کانون توجه است و وقتی جذابیت خود را به سمت آنها برمیگرداند، باعث میشود دیگران احساس خاص بودن کنند. مسئله اینجاست که آفرودیت طوری رفتار می کند که گویی هرکسی که با آنها ارتباط برقرار می کند خاص و جذاب هستند و به راحتی می توان مقاصد او را اشتباه تفسیر کرد. در حالی که مردم از درخشش او لذت می برند، احساس می کنند مهم و خاص هستند. او آنها را بیرون میکشد، و بهجای ارزیابی یا انتقاد، به شیوهای تأییدکننده و محبت آمیز عمل میکند. او در لحظه زندگی می کند، و این می تواند برای هر کسی بسیار اغوا کننده باشد. این رفتار مردم را گمراه می کند زیرا که فکر می کنند او شیفته آنها است، در حالی که اینطور نیست. این فقط روش عادی او برای رفتار با هر کسی است.
بسیاری از خدایان به دلیل زیبایی آفرودیت عاشق او بودند و برای جلب توجه آفرودیت رقابت می کردند. آفرودیت با آرس ، خدای جنگ، رابطه عاشقانه داشت و رابطه طولانی مدت و چندین فرزند با آرس داشت. آنها یک دختر به نام هارمونیا (برای مطالعه بیشتر انتهای همین صفحه را مطالعه کنید) و دو پسر به نام های فوبوس و دیموس داشتند. آفرودیت و آرس نشان دهنده اتحاد دو شور غیرقابل کنترل هستند و هنگامی که در تعادل بودند (که اغلب اینطور نبود) توانستند هارمونی تولید کنند.
فرزند اتحاد آفرودیت با هرمس، پیشگوی خدایان و راهنمای ارواح به عالم اموات، هرمافرودیتوس (برای مطالعه بیشتر انتهای همین صفحه را مطالعه کنید) بود که زیبایی هر دو والدین را به ارث برد و ویژگی های جذاب هر دو را داشت. هرمافرودیتوس می تواند نشان دهنده آندروژنی باشد، وجود ویژگی هایی که به طور سنتی مردانه یا زنانه در نظر گرفته می شوند.
در برخی روایت ها، آفرودیت پسری به نام اروس (برای مطالعه بیشتر انتهای همین صفحه را مطالعه کنید)، خدای عشق دارد. اما در برخی داستانها، اروس به عنوان خدایی دیده میشود که آفرودیته را هنگام خروج از دریا و تولد همراهی میکند. اسطوره های بعدی اروس را به عنوان یک پسر بی پدر توصیف می کنند. یونانیان معمولاً اروس را به عنوان یک مرد جوان مردانه و جذاب به تصویر میکشند و رومیها نیز همینطور، اگرچه او را آمور(عشق) مینامیدند. با گذشت سالها، نقش اروس کمرنگ شد و امروزه او را فقط به عنوان بچه پوشکدار با تیر می شناسند که ما آن را کوپید(شوق) می نامیم.
آفرودیت با مردان فانی نیز رابطه داشت. هنگامی که او را در حال چرای گاوهایش در دامنه کوه دید، مشتاق انکیس بود. آفرودیت نقش یک دوشیزه زیبا را بازی کرد و انکیس را اغوا کرد. هنگامی که انکیس بعداً به خواب رفت، آفرودیت خود را به آنکیس نشان داد و به او گفت که پسرشان، آئنیاس را به دنیا خواهد آورد و از او خواست که به کسی نگوید که او مادر است.
آفرودیت نیز جذب آدونیس ، شکارچی خوش تیپ و جوان شد. آفرودیت می ترسید آرس بخاطر حسد آدونیس را بکشد و به آدونیس هشدار می داد که از حیوانات وحشی دور شود، اما هیجان شکار و رفتار بی باکانه بر اعمال آدونیس حاکم بود. یک روز آدونیس در پی شکار یک گراز وحشی رفت و با نیزه خود آن را زخمی کرد غافل از اینکه آرس خود را به شکل گراز در آورده بود که آدونیس را به قتل برساند. گراز نیز به طرز وحشیانه ای آدونیس را تکه تکه کرد. آدونیس درگذشت و از خون او شقایق ها رویید، اما آفرودیت از پرسفون (ملکه دنیای زیرین) خواست که به آدونیس اجازه دهد برای بخشی از سال (در بهار) برای دیدن آفرودیت، دنیای زیرین را ترک کند که این بازگشت سالانه آدونیس به آفرودیت در بهار، نماد بازگشت باروری و تجدید حیات طبیعت بود.
فدرا یکی دیگر از قربانیان قدرت آفرودیت بود. او نامادری هیپولیتوس بود، مردی خوش تیپ که خود را وقف آرتمیس کرده بود و زندگی مجردی داشت. آفرودیت وقتی که هیپولیتوس دستورات آفرودیت را نادیده گرفت، آفرودیت احساس کرد مورد توهین قرار گرفته است بنابراین از فیدرا علیه هیپولیتوس استفاده کرد. فدرا بیچاره چنان تحقیر شد که خود را حلق آویز کرد. وقتی پدرش برای دیدن همسر مرده خود برگشت، از پوزیدون خواست تا پسرش هیپولیتوس را بکشد. پوزئیدون باعث شد امواج عظیم و هیولای دریایی اسب های هیپولیتوس را بترسانند. اسب ها در نهایت هیپولیتوس را به سمت مرگ کشاندند. داستان های بسیار بیشتری در مورد اعمال انتقام جویانه و بی رحمانه آفرودیت نسبت به افراد دیگر وجود دارد که به همان اندازه تکان دهنده است، بنابراین ظاهراً زیبایی او فقط در ظاهر بود.
سایکی زنی زیبا و فانی بود که می خواست با شوهرش اروس، پسر آفرودیت، دوباره بپیوندد. آفرودیت برای اینکه سایکی را آزمایش کند و تصمیم بگیرد که آیا سایکی شایسته پسرش است یا خیر، چهار کار غیرممکن را به او داد. آفرودیت ابتدا سایکی را به سمت انبوهی از دانهها هدایت کرد و به او گفت که باید آنها را مرتب کند. لشکری از مورچه ها به کمک سایکی آمدند. بنابراین اولین درس این است که یک زن باید تصمیم بگیرد، و "بذرها را مرتب کند"، تا ببیند وقتی احساسات متضاد داریم، مهم ترین وضعیتی است که باید به آن توجه کرد، و چه مسائل کمتر فوری می تواند بعدا انجام شوند. تا زمانی که شفافیت به دست نیامده، ضروری است که به چیزی دست نزنیم.
آفرودیت در مرحله بعد به سایکی دستور داد تا از قوچ های شاخدار وحشتناک پشم طلایی به دست آورد. باز هم این غیرممکن به نظر می رسید. یک نی سبز به سایکی توصیه کرد که تا غروب خورشید صبر کند، زیرا قوچ ها ساکت می شوند و می خوابند. هنگامی که این اتفاق میافتاد، سایکی میتواند با خیال راحت پشم طلایی را از تیغههایی که روی آن آویزان بود بچیند. پشم طلایی نماد قدرتی است که زن باید آن را به دست آورد تا دنیا او را نابود نکند. مهم این است که بتوانیم با انتظار، مشاهده و کسب آهسته و غیرمستقیم قدرت، استفاده عاقلانه از قدرت را یاد بگیریم. به یاد داشته باشید که خود آفرودیت اغلب از قدرت های خود به شکلی مخرب استفاده می کرد که به دیگران آسیب می رساند. قدرت به خودی خود خنثی است.
سومین کار این بود که سایکی یک فلاسک کریستالی را از جریانی که از بالای ابرها به زیر زمین میرفت، پر کند. آب از قله مرتفعترین صخره آبشار میشد و سپس به پایینترین عمق جهان زیرین میرفت، قبل از اینکه بار دیگر از روی زمین کشیده شود. جریان استعاره ای از دایره زندگی بود. عقابی به سمت سایکی آمد، زیرا توانایی دیدن زمین را از منظری بزرگ داشت، سپس به سمت پایین رفت تا هر چیزی را که لازم بود درک کند. گاهی اوقات برای یک زن دشوار است که نمای طولانی را ببیند یا "تصویر کامل" را ببیند، وقتی که زن افراد و مشکلات زیادی دارد که برای جلب توجه او رقابت می کنند. زنان باید یاد بگیرند که از مشکلات فاصله عاطفی بگیرند، وگرنه گاهی اوقات نمی توانند جنگل را برای درختان ببینند. آنها باید بیاموزند که بفهمند چه چیزی مهمترین و مهمتر است و تنها پس از آن تصمیم بگیرند که چگونه روی مسائل عمل کنند.
کار چهارم سایکی این بود که با یک جعبه کوچک و خالی که باید با پمادهای زیبایی پرسفون پر می شد به دنیای زیرین می رفت. سایکی ترسیده بود، زیرا احساس می کرد این وظیفه برای او به معنای مرگ است. این آزمون قهرمان است، جایی که به بیشترین اراده و شجاعت نیاز است. آفرودیت می دانست که این کار را به خصوص برای سایکی سخت می کند. آفرودیت به سایکی گفت که در زیر زمین مردم نیازمند و فقیر از او کمک خواهند خواست اما سایکی باید آنها را نادیده بگیرد، "قلبش را سخت می کرد" تا دلسوزی نکند و به جلو ادامه دهد. اگر او شکست می خورد، باید برای همیشه در عالم اموات می ماند.
"نه" گفتن برای زنان کار سختی است، زیرا آنها به پذیرایی از دیگران عادت دارند. بسیاری از زنان، به خود اجازه می دهند که دیگران بر آنها تحمیل شوند و از انجام هر هدفی که در آن زمان برایشان مهم است منحرف شوند. حتی اگر شخصی که به کمک «نیازمند» فقط کمی همراهی یا آسایش میخواهد، اگر این کار او را از انجام کاری که برای خودش و رفاه خودش ضروری و مهم است باز میدارد، باید نه بگوید. سایکی باید هر بار که «نه» میگوید، دست به انتخاب بزند. سایکی این کار را نیز تکمیل کرد و تکامل یافت. بنابراین اگرچه به نظر می رسد که این وظایف فقط مورد دیگری از بی رحمی آفرودیت است، او در واقع درس های ارزشمندی به سایکی آموخت، درس هایی که همه زنان می توانند برای ساده کردن زندگی خود و رسیدن به اهداف خود از آنها استفاده کنند.
کهن الگوی آفرودیت در اساطیر بر لذت بردن زنان از عشق، زیبایی و رابطه تأثیر می گذارد. آنها در حالی که این کشش قدرتمند را احساس می کنند، تمایل به انجام کارکردهای خلاقانه و زاینده را دارند. آفرودیت به دلیل تمایلش به تجربه عاشقانه صاحب فرزند می شود. او نیروی بزرگی برای تغییر است. وقتی یک هنرمند یا نویسنده هفتهها تمام شب را بیدار میماند تا روی یک نقاشی کار کند یا کتابی بنویسد، نتیجه خلاقانه کار او اتحادی است که به وجود میآید.
آفرودیت با تمام زیبایی موهای طلایی و برهنه خود از دریا بیرون آمد. اما او همچنین می تواند بخشی از یک زن ساده در ظاهر باشد که کاریزماتیک است و با گرمی و جذابیت خود دیگران را جذب می کند. بهترین حرفه برای آفرودیت ، کارهایی در هنر مانند موسیقی، رقص یا نمایش است. او بیشتر نگران شاد بودن در کار است، نه اینکه چقدر پول می تواند به دست آورد. مگر اینکه آفرودیت دارای غرایز قوی هرا باشد.
او بچه ها را دوست دارد و آنها به خوبی به او پاسخ می دهند. او به کودکان احساس خاص بودن می دهد و واقعاً می تواند به روح بازی وارد شود و باور کند. یک زن آفرودیتی اغلب دوستان زن زیادی دارد که از خودانگیختگی و جذابیت او لذت می برند. بسیاری از آنها ویژگی های مشابهی دارند. به نظر میرسد سایر زنانی که او را احاطه کردهاند بیشتر بهعنوان خدمه او عمل میکنند، زیرا یا از همراهی او لذت میبرند. او هیچ دوستی از انواع "هرا" نخواهد داشت، زیرا زنی که می ترسد مردش از او دزدیده شود، مورد بی اعتمادی قرار می گیرد.
سالهای میانسالی برای آفرودیت سخت خواهد بود اگر جذابیت او بزرگترین منبع امنیت او بوده است. او احساس نگرانی می کند که زیبایی اش در حال محو شدن است. اما آفرودیت همچنین ممکن است از سبک زندگی سابق خود خسته شده باشد و تمایلی به آرام شدن پیدا کند. اگر او به کار خلاقانه مشغول بوده باشد، ممکن است اشتیاق و توانایی های آفرودیت برای الهام گرفتن افزایش یابد و حتی ممکن است مهارت های بیشتری برای ابراز وجود خود ایجاد کند. آفرودیت وقتی پیر میشود، میتواند ظرفیت خود را برای دیدن زیبایی در هر چیزی یا هر کسی که روی آن تمرکز میکند حفظ کند.
این آفرودیت را قادر می سازد تا با فضل و سرزندگی بزرگتر شود. او نگرش جوانی را نسبت به زندگی حفظ خواهد کرد و جوان ماندن در قلب همچنان به جذب دوستان جدید او در تمام سنین ادامه خواهد داد. به هر حال، زنان آفرودیتی برونگراهایی با میل به زندگی و شخصیتی پرشور هستند و این لازم نیست با افزایش سن محو شود. اگر او مهارتهای خود را توسعه دهد و تحصیل کند، ویژگیهای آرتمیس و آتنا اکنون در او برجستهتر میشود، زیرا زن آفرودیت علاقههای جدیدی پیدا میکند تا او و مراکز زندگیاش را کمتر در اطراف مردان مشغول کند. اگر او ازدواج کند و صاحب فرزند شود، تأثیرات هرا و دیمیتر به زن با شخصیت آفرودیت ثبات و بلوغ بیشتری در خانواده داده است. اگر زنی با کهن الگوی آفرودیت مقداری از درونگرایی پرسفون را پرورش دهد، می تواند به جای اینکه دلشکسته و خانه خراب شود، یک زندگی فانتزی غنی داشته باشد.
به عنوان یک زن، همه ما باید توانایی ها و نقاط قوت خود را توسعه دهیم، زیرا شجاعت و عزم ما آزمایش می شود. علیرغم تمام مشکلاتی که با آن روبرو می شویم، و امتحاناتی که تحمل می کنیم، هر یک به ما ثابت می کند که ما بسیار توانمندتر و قوی تر از آن چیزی هستیم که تا به حال فکر می کردیم. یک ضرب المثل قدیمی وجود دارد که می گوید: "هر چیزی که تو را نکشد، قوی ترت می کند." همه مردم برای عشق ارزش قائل هستند و تقریباً هر چیزی را به خاطر آن به خطر می اندازند. ما باید مطمئن باشیم که عاقلانه کسی را که دوست داریم انتخاب می کنیم و سپس برنده خواهیم شد، زیرا روابط ما ارزش خواهد داشت و ما نیز به نوبه خود در آنها ارزش و احترام خواهیم داشت. بنابراین، اگرچه ممکن است مایل نباشیم از تمام ویژگیهای آفرودیت الگوبرداری کنیم، با یادگیری داستان آفرودیت میتوانیم بخشهایی از وجود خودمان را ببینیم و نه تنها از او، بلکه از هر یک از الهههای اساطیر یونانی چیزهای منحصربهفردی بیاموزیم. به الهه درونی خودت توجه کن!
پیگمالیون یک شخصیت اساطیری و از طرفی نام یک پدیده روانشناسی به نام " اثر پیگمالیون " یا " پیش بینی خود تحقق بخش " می باشد. پیگمالیون مجسمه سازی بود که با وجود ویژگیهای مثبت فراوان و هنر فوق العاده، از زنان متنفر بود و در ابتدا برای تحقیر زنان اقدام به ساخت پیکره ای از زن کرد اما به تدریج آنچنان بر روی آن کار کرد که نه تنها زیباترین زن شد بلکه خودش هم عاشق و شیفته مجسمه اش شد طوری که زندگی برایش مختل شده بود. آوازه این مجسمه ساز اسطوره ای به آفردیت رسید و او نیز با استفاده از نیروهای خداگونه خود به آن مجسمه جان داد. این داستان اسطوره ای در روانشناسی به پدیده اثر پیگمالیون مشهور است که در این پدیده افراد نسبت به سطح انتظارات دیگران پاسخ می دهند. این پدیده در دو جهت مثبت و منفی کار میکند. به عنوان مثال اگر معلمی نسبت به کودکی انتظار و رفتار یک شاگرد ممتاز را بروز دهد، آن کودک پیشرفت قابل ملاحظه ای از خودش نشان می دهد و همچنین برعکس این موضوع نیز صادق است بدین معنی که معلم شاگرد را دست پایین و کودن در نظر بگیرد کودک همانطور عمل خواهد کرد و توانایی کمتری از خودش بروز می دهد. این پدیده بر بزرگسالان و کودکان تاثیر میگذارد اما تاثیر آن برکودکان شدید تر است.
اثر پیگمالیون اولین بار بوسیله رابرت رزنتال و لنور جکابسون ارائه شد. بعد از مطالعات و تحقیقات ایشان، رزنتال و جکابسون نظریه ای را در مورد اثر انتظارات دیگران بر روی عملکرد شخصی بدست آوردند که یک نتیجه این مطالعات اثر گولم می باشد که که در آن انتظارات پایین منجر به کاهش عملکرد میگردد.
هارمونیا دختر آرس و آفرودیته بود که در داستان های اساطیر یونانی مظهر هماهنگی است. توانایی و تسلط آرس بر بدن و از طرفی تسلط آفرودیت الهه زیبایی بر خلق نوآوری باعث هماهنگی بی نظیری میگردد که البته اگر شکل بگیرد حاصل آن هارمونی است! هارمونیا بنیانگذار شهر تبای در یونان قدیم بوده که رقیب شهر آتن (شهر منصوب به آتنا اله خرد) بوده است.
هرمافرودیتوس در اساطیر یونانی فرزند آفرودیته و هرمس است که دارای دو ویزگی نر و ماده است. این خاصیت دو جنسه بودن در زیست شناسی هم به نام هرمافرودیت نامگذاری شده است که در بسیاری از گونه ها از جمله حلزون ها شته ها و کرم ها وجود دارد. در داستان اساطیری یونانیان هرمافرودیته که نام دیگرش آتلانتیوس هم بوده، زیباترین پسر بچه دنیای اساطیری بوده که روزی که در چشمه ای شنا میکرد، یک حوری بنام سالماسیس عاشق او می شود و از خدایان میخواهد که با او یکی شود. بعد از این هرمافرودیته یا هرمافرودیتوس یا همان آتلانتیوس ، ویژگیهای دو جنس را پیدا میکند.
اروس در اساطیر یونانی خدای عشق است و رمی ها اروس را آمور (عشق) یا کوپیدو (شوق) می نامند و افلاطون اولین بار از واژه اروس به مفهوم شوق و اشتیاق همراه با عشق و دلتنگی فراوان روح برای بازگشت به اصل خود استفاده کرده است. در روایات دیگر اروس علاوه بر مظهر زایندگی در موجودات زنده، مظهر عشق هم بوده و همیشه در کمین است که هرکس قصد عبور از دنیا را دارد با تیر عشق مورد اصابت قرار دهد. در برخی افسانه ها اروس فرزند آفرودیته و آرس است و در برخی افسانه های دیگر اساطیری او مقدم بر آفرودیته بوده و از آغاز زمان بوده است و اروس بوده که باعث ازدواج اولین اساطیر مادر و پدر یعنی گایا و اورانوس شد.
سایکی دختری از تبار غیر خدایان و میرا بود که در زیبایی بسیار شهرت داشت طوری که آفرودیت هم به او حسادت کرده بود. زمانی که آفرودیت متوجه سایکی شده بود و به زیبایی او حسادت کرده بود نقشه ای کشیده بود که پسرش اروس سایکی را با تیر عشق زخمی کند و بلافاصله پسری بسیار زشت را دربرابر سایکی قرار گیرد تا سایکی که تحت تاثیر تیر جادویی اروس بود عاشق پسر زشت شود و بدین ترتیب باعث سرافکندگی و مسخره شدن سایکی شود. (طبق افسانه ها پس از اثابت تیر اروس ، شخص عاشق کسی میشود که برای اولین بار می بیند.) اما جریان طبق برنامه آفرودیت پیش نرفت و اروس که برای زدن تیر جادویی خود به سوی سایکی رفته بود ، محو زیبایی و نگاه سایکی شد و تیر به بازوی خودش اثابت کرد و خود اروس عاشق سایکی شد. ابتدا آفرودیت به اروس اجازه ازدواج با سایکی را نداد و اروس نیز در پاسخ به آفرودیت اعتصاب کرد و از بارور کردن و عاشق کردن خودداری کرد. این اعتصاب باعث از بین رفتن زندگی در زمین می شد و برای همین آفرودیت تصمیم گرفت شرایطی برای ملاقات اروس و سایکی ایجاد کند اما این ملاقات ها سرانجام عشق سایکی به اروس را بیشتر کرد و آفرودیت برای ازدواج سایکی با اروس شروط خود را بیان کرد که به تفصیل در بالا به آن اشاره شد. درپایان شرط ها آفرودیت با کمک پرسفون علیه ساکی دسیسه کرد اما اروس با شکایت به زئوس توانست با سایکی ازدواج کند و همچنین سایکی را از دختری میرا به اسطوره ای نامیرا تبدیل کند. حاصل این ازدواج دختری به نام هدون به معنای لذت و خوشی نامیرا، بود. سیری که سایکی در این افسانه طی کرد از میرا بودن به نامیرا شدن و زایش خوشی و لذت پایدار، اشاره به حکایت سفر روح انسان دارد.