1402/03/20 10:16 AM - یک سال قبل
آپولو از نسل دوم خدایان است که از ارتفاعات رفیع کوه المپ حکومت می کردند. آپولو خدای خورشید، موسیقی، پیشگویی و تیراندازی با کمان بود. آپولو همچنین قانونگذار و پسر مورد علاقه زئوس بود. دوقلوهای آپولو و آرتمیس در قلمرو عقل، اراده و ذهن زندگی می کردند، بنابراین زئوس آنها را درک کرد و از آنها حمایت کرد. زئوس تیرهای طلایی را به آپولو و تیرهای نقره ای را به آرتمیس داد تا مهارت های تیراندازی خود را تمرین کنند.
اگر میخواهید کهن الگوی خود را بشناسید در تست کهن الگوی مردان شرکت کنید.
آپولو همیشه "پسر طلایی" بود، که به عنوان یک جوان مردانه با موهای طلایی روان به تصویر کشیده شد. تعظیم و عشق آپولو به موسیقی که در غنایش نواخته می شد برای او خاص بود، اما آپولو جنبه تاریک هم داشت. آپولو و خواهر دوقلویش آرتمیس قادر بودند با ظلم و کینه توزی رفتار کنند. آرتمیس عاشق شکارچی به نام اوریون شد. آپولو آرتمیس را به مسابقه تیراندازی با کمان دعوت کرد تا به چیزی که در فاصله خیلی دور که شبیه یک ذره به نظر می رسید تیراندازی کند. آرتمیس بسیار رقابتی بود، بنابراین مستقیماً به سمت هدف نشانه رفت، اما خیلی دیر متوجه شد که اوریون را کشته است.
آپولو پسر زئوس و لتو بود که در زمان ازدواج زئوس با هرا آبستن شد. لتو در حالی که آپولو و آرتمیس را باردار بود به دنبال مکانی برای زایمان می گشت، اما هیچ جایی از او استقبال نمی کرد زیرا آنها از خشم هرا می ترسیدند. او در جزیرهای بیثمر به نام دلوس برای 9 روز از زایمان رنج برد، زیرا هرای حسود مانع از رفتن یک ماما به لتو شد. آپولو و آرتمیس دوقلویش هر دو در سرنوشتشان به پاکی، دور بودن از دیگران، و تمایل به ناپدید شدن از دید افراد برای مدت طولانی و پناه به جنگل شناخته می شوند.
آپولو در عشق خوش شانس نبود. اولین عشق آپلو دافنه بود که اروس در این رابطه مشکلاتی ایجاد کرد. آپولو توانایی های اروس را در تیراندازی با کمان مسخره کرد، بنابراین اروس یک تیر عشق طلایی به قلب آپولو و یک تیر ضد عشق به قلب دافنه پرتاب کرد. حالا آپولو مشتاقانه به دنبال دافنه بود. این امر دافنه را چنان ترساند که از پدرش، پنئوس، خدای رودخانه، درخواست کمک کرد. پنئوس دافنه را به درخت لور تبدیل کرد. آپولو هنوز دافنه را دوست داشت، بنابراین لور به درختی مقدس تبدیل شد و اغلب تاج های گل لور را در موهای خود می گذاشت.
کاساندرا پیشرفت های آپولو را رد کرد و بهای آن را پرداخت. آپولو پیشگویی را به کاساندرا آموخت، به شرط آنکه معشوق او شود. کاساندرا موافقت کرد، اما پس از آن به قول خود عمل نکرد. آپولو نمی توانست چیزی را که آموزش داده را پس بگیرد، اما حکم کرد که هیچ کس کاساندرا را باور نخواهد کرد. بنابراین، اگرچه کاساندرا پیشگویی های متعددی در مورد آنچه در طول جنگ تروا رخ داد داشت، مردم معتقد بودند که او یک زن دیوانه است.
آپولو عاشق کورونیس، زن جوان زیبایی شد که فرزندش را باردار شد. آپولو یک زاغ سفید را مأمور جاسوسی از کورونیس کرد و کلاغ گزارش داد که کورونیس به آپولو خیانت می کند. آپولو پرهای زاغ را از سفید به سیاه تغییر داد و از آن خواست تا کورونیس را بکشد. آپولو بعداً از این کار خود پشیمان شد، اما نتوانست کورونیس را به زندگی بازگرداند. آپولو کودک متولد نشده کورونیس را در حالی که او بر روی آتش خاکسپاری خود دراز کشیده بود ربود و پسرش را به شیرون، قنطورس، داد تا او را بزرگ کند. این پسر اسکلپیوس بود که بعدها خدای شفا و پزشکی شد.
آپولو خدای پیشگویی بود. آپولو معبد دلفی را که مکانی با سابقه پیشگویی بود در اختیار گرفت. آپولو الهه مار پیتون را کشت تا دلفی را تصاحب کند. مدیوم های آپولو همه زنان تحت کنترل او بودند و پیشگویی آنها به ارتباط آنها با آپولو نسبت داده می شد. معمولاً یک کشیش به حالت خلسه می رفت و به دنبال آن یک کشیش از او سؤال می کرد و کلمات او را یادداشت می کرد.
این کلمات به یک کشیش دیگر داده شد که کلمات را به شکلی قابل فهم تفسیر کند. معانی معمولاً مبهم بودند و برای اهداف سیاسی استفاده می شدند. زئوس مرکز آپولو را مرکز جهان یا رحم زمین علامت گذاری کرد تا این ناحیه علمی تر به نظر برسد. معبد آپولو همچنین حاوی قبر دیونیسوس بود. آپولو معبد خود را برای سه ماه زمستان به دیونیسوس قرض داد، زمانی که آپولو به شمال سفر کرد تا زمانی را با هایپربورئون ها بگذراند.
مردم به دو دلیل به معبد آپولو می رفتند، برای مشورت با او و تطهیر پس از ارتکاب خطا. آپولو هم صادرکننده و هم مفسر قانون بود و دولت های یونان قوانین اساسی خود را به آپولو نسبت می دادند. آپولو مرجع الهی برای نظم و قانون بود. قدرت آپولو در یونان تنها پس از زئوس دوم بود. نه تنها شهرها فرستادگانی را برای مشاوره حقوقی به دلفی می فرستادند، وزرای آپولو نیز از دلفی به عنوان مفسر قوانین مدنی و مذهبی به شهرهای یونان فرستاده می شدند.
آپولو به شهرها موسسات قانونی آنها را داد و قانون را تفسیر کرد، طرفدار بزرگ نظم و اعتدال بود و ساختار لازم برای همکاری جوامع و حل اختلافات را فراهم کرد. نقشهای آپولو بهعنوان یک موسیقیدان و قانونگذار هر دو بیانگر کهن الگوهای آپولو، عشق غریزی به نظم و فرم است. احکام آپولو تعیین کرد که چه چیزی مجاز است و چه چیزی غیر مجاز.
یک وکیل آپولو دوست دارد به جای درخواست برای انگیزه یا شرایط خاص، قانون اساسی را برای اعمال اصول و سوابق استدلال کند. آپولو به راحتی میتوانست جزئیات زندگی را از دور ببیند و یک چشمانداز کلی داشته باشد. آپولو می توانست از دور هدفی را نشانه بگیرد و همیشه با تیرهایش به آن ضربه بزند. کهن الگوی آپولو تعاریف روشنی میخواهد، به راحتی بر مهارتها تسلط پیدا میکند، برای نظم و هماهنگی ارزش قائل است و نمیخواهد با موضوعاتی که علاقهای به آن ها ندارد، اذیت شود. آپولو از سطح زمین می گذرد تا حقایق محض را بیاموزد. آپولو فکر کردن را به احساس و دوری را به جای نزدیکی ترجیح می دهد.
آپولو ارزیابی علمی را به جای تکیه بر شهود ترجیح می دهد. شخصی که با این کهن الگو مطابقت داشته باشد، خود را در جهان مورد احترام قرار می دهد. ذهن آپولو منطقی است و قوانین علت و معلول چیزی است که او همیشه از ابتدا می دانست. یک فرد باید از قبل برنامه ریزی کند تا بتواند به یک ضربه به هدف برسد. آپولو می داند به کجا می خواهد برود، چه کاری را می خواهد انجام دهد و می خواهد برنده شود. او اهداف واقع بینانه ای را تعیین می کند که می داند به راحتی می تواند به آنها دست یابد، اما می خواهد برای دستاوردهایش به رسمیت شناخته شود.
آپولو پسر مورد علاقه زئوس و در کنار زئوس مهمترین خدای یونانی بود. کهن الگوی پسر مورد علاقه به نظر می رسد که هرگز با چیزی مبارزه نمی کند. او می تواند از نظر ذهنی از رنج دیگران فاصله بگیرد و اغلب با احساسات خود ارتباطی ندارد.
آپولو با دو ساز زهی، کمان کماندار و چنگ مرتبط است. مهارت های موسیقایی آپولو باعث شفافیت و خلوص می شد که این متفاوت از موسیقی مرتبط با دیونیسوس است که آثارش باعث هرج و مرج، شور، درگیریهای عاطفی، آشفتگی و خلسه می شود. آپولو موسیقی ارزشمندی با نت های واضح و خالص مانند ریاضیات محض را بیان می کند که برای شنونده هارمونی و نوای روح را تقویت می کند. اعتدال و زیبایی جوهره و تأثیر موسیقی آپولو بود. مانند شیوه ای که داوود چوپان برای شائول پادشاه عذاب دیده عود می نواخت تا ناراحتی او را تسکین دهد.
توانایی دیدن آرام و منطقی چیزها، دور کردن آنها از واکنش عاطفی خود، بخش بزرگی از کهن الگوی آپولو است. آپولو مجبور نیست به درد عاطفی خودش پاسخ دهد، زیرا میتواند با درک فکری، تمرینهای روحی آگاهانه، یا تکرار کلماتی که به هدایت مجدد افکارش کمک میکند از خود فاصله بگیرد. نمونه ای از دور بودن آپولو، ارتباطش با هایپربوری های (ساکن دورترین نقطه شمالی زمین) اسرارآمیز بود.
زمانی که آپولو به دنیا آمد، زئوس ارابه ای با قوها به او داد. آپولو از منطقه ای در شمالی ترین قسمت زمین دیدن می کرد و چندی در آنجا میماند. آپولو برای بخشی از هر سال از این «سرزمین مبارک نور» بازدید میکرد. امروزه این قلمرو در صورت فلکی ستارگان Pleiades قرار دارد. این جنبه دوری گزینی آپولو شبیه به نیاز هادس به تنهایی در جهان پایین است و همان تأثیر را دارد. منجر به احساس انزوا از دیگران و نیاز به ناپدید شدن از این جهان به جهان دیگر می شود.
نقش برادرانه آپولو در خانواده منعکس کننده رقابت خواهر و برادر و دوستی خواهر و برادر است. بسیاری از حوادث آپولو و آرتمیس، اولین دوقلوی متولد شده را که به لتو در دوره طولانی زایمان با برادرش کمک کرد، به هم پیوند میدهند. حسادت آپولو به عشق آرتمیس به اوریون باعث شد آرتمیس را با کمان به چالش بکشد که منجر به مرگ اوریون شد.
رقابت بین آپولو و برادر کوچکترش هرمس به وجود آمد که اولین اقدام هرمس سرقت گاوهای آپولو بود، اما سپس هرمس به آپولو چنگ داد تا آن را جبران کند. آپولو به عنوان کهن الگوی خواهر و برادر و پسر مورد علاقه، مردان را مستعد می کند تا بخشی از تلاش های تیمی باشند. آپولو به خوبی با نقش مردانه شرکتی سازگار است، بدون اینکه احساس کند نیاز به مدیر یا رئیس بودن دارد. او همچنین با زنانی کار می کند که توانمند هستند و می توانند در سطح او با او رقابت کنند.
تیپ های آپولو به خوبی سیاست بازی می کنند و با آن به عنوان یک بازی رفتار می کنند، زیرا می توانند از سیاست استفاده کنند. به نظر می رسد رسیدن به درجات بالا برای آپولو اهمیتی ندارد و مهم نیست که مقام برتر را داشته باشد، چون احتیاط شرط او است بنابراین دیگران متوجه نمی شوند که آپولو ممکن است آرزوهایی برای رسیدن به اوج یا مدیریت ارشد را داشته باشد.
آپولو با قهرمانان مخالف بود و احساس می کرد که درگیر جنگ شدن فقط برای انسان های فانی است. آپولو برای احتیاط ارزش قائل است. یک آپولو از خطر دوری می کند، از نظر عاطفی به دعوا وابسته نیست و دوست دارد یک ناظر باشد. در زمان ما، یک مرد آپولو ، ژنرال صندلی نشین است، زیرا سلاح ها از فواصل دور شلیک می شوند. آپولو از کار با آمار به جای اینکه نیروها را سان ببیند لذت می برد و از انجام بازی های جنگی در ذهن خود به جای میدان جنگ لذت می برد.
کودک آپولو در طبیعت آفتابی و برون گرا است. کودک آپولو می خواهد اطلاعات بیاموزد، بنابراین رویاپرداز نیست، فانتزی را دوست ندارد، هیچ همبازی خیالی ندارد و نمی ترسد هیولاها زیر تخت کمین کنند. در مدرسه ابتدایی او به خوبی جا می افتد و یکی از دانش آموزان خوب است. دیگران به سمت آپولو جذب می شوند، اما آپولو دوست را انتخاب نمی کند. آپولو ورزش یا موسیقی را امتحان خواهد کرد و به هر جایی که استعداد طبیعی او نهفته است می رود، جایی که بتواند کاری را به راحتی انجام دهد. لتو پس از به دنیا آوردن آپولو آنقدر خسته بود که نتوانست از او پرستاری کند. تمیس ، آپولو را با غذای خدایان و شهد گلها از دستان الهی خود تغذیه کرد.
بنابراین آپولو مادری داشت که خوددار بود و آپولو را در آغوش نمی گرفت و به هیچ وجه با او ارتباط نداشت. حتی از دوران جوانی آپولو مأموریت خود که "آشکار کردن اراده دقیق زئوس برای بشریت" بود را آغاز کرد. چنین مرد جوانی یک فرد موفق است، آپولو برای موفقیت و دستاورد هایش پسر مثبت والدینش است، کودکی با کهن الگو آپولو فردی است که عادت دارد در کانون توجه قرار بگیرد. مشخص است که هر پسری که مایل به انجام سنت های خانوادگی باشد، مورد لطف خانواده قرار می گیرد و برنده خواهد بود.
سوال اینجاست که والدین چقدر به آپولو نیاز دارند تا برایشان خوب عمل کند؟ آیا آنها آپولو را برای خودش دوست دارند یا عشقشان به موفقیت مستمر آپولو بستگی دارد؟ آیا احساس ارزشمندی آپولو ناشی از همیشه پیشتاز بودن است؟ اگر چنین است، او همچنان لبخندی آفتابی خواهد داشت و حس تردید یا خصومت فزاینده خود را زیر ماسک پنهان می کند. اگر یک پسر آپولو والدین خودشیفته ای داشته باشد، بار سنگینی به دوش میکشد، زیرا داشتن عشق و محبت شرطی سخت است. زمانی که اراده قوی و توانایی های استثنایی وجود داشته باشد، آپولو یاد می گیرد که برنده شود تا خود را راضی کند. آپولو می تواند با والدین و معلمان مناسب پیشرفت کند، زیرا آپولو عاشق تسلط بر بازی ها است و بیشترین احساس رضایت و عشق خود را از برنده شدن در هر کاری که انجام می دهد به دست می آورد.
آپولو نوجوان در مدرسه عالی خواهد شد، جوایز و بورسیه تحصیلی را دریافت می کند، ناظم کلاس خواهد بود و از تمام امتیازاتی که با افتخارات به همراه دارد، برخوردار خواهد شد. اگر آپولو ناتوانی یادگیری یا مشکل سلامتی داشته باشد، برای غلبه بر آن سخت تلاش خواهد کرد و احتمالاً به هر حال به اهداف خود خواهد رسید. اگر آپولو پدری شبیه زئوس نداشته باشد، در قالب یک معلم یا مربی به دنبال آن خواهد رفت.
مردان آپولو عاشق تعیین اهداف بلندمدت هستند، بنابراین اغلب به دنبال مشاغلی هستند که سالها تحصیل را می طلبد، مانند پزشکی یا حقوق. وقتی اورستس مادرش را کشت، آپولو وکیل مدافع صریح طرف او بود. مردان آپولو با کار در موسسات و شرکت ها سازگار می شوند. آنها انواع روابط برادرانه رقابتی با همسالان خود ایجاد می کنند و نقش های رهبری را در گروه همسالان خود به عهده می گیرند. آنها نیاز به تأیید مردان صاحب اختیار دارند، اما دستورات خود را بدون نقص اجرا می کنند. مردان آپولو نیز به خوبی با زنان کار می کنند، شاید به این دلیل که خواهرش آرتمیس را دوست داشت و به او احترام می گذاشت، اما آرتمیس را هم رقیب خود می دانست و آرتمیس نیز هدف گرا و رقابتی بود.
آپولو به عنوان اولین نفر در میان همسالان، یا به عنوان برادر بزرگتر مورد علاقه، راحت تر است. آپولو می خواهد یک ستاره در تیم باشد، اما جا را برای دیگران باز می کند و مردان را به عنوان دوستانی می پذیرد که کمتر از او کامل هستند. مردان آپولو همیشه به اوج نمی رسند. آپولو فاقد انگیزه برای به دست آوردن جایگاه است. قاطعیت یا خشونت لازم را ندارد تا راه خود را به سمت اوج به پیش بگیرد و برای آن بجنگد، حتی اگر به نظر می رسد مسیر او به آنجا می رود.
بنابراین آپولو یا به اوج موفقیت نمی رسد، یا وقتی قدرت را به دست می آورد، نمی تواند قدرت را تثبیت کند، کاری که زئوس بخوبی انجام می داد. وقتی آپولو تا جایی که میتواند پیش میرود و متوجه میشود که هدفش این نیست، مشکل تازه مشخص میشود. اکنون آپولو دیگر ستاره موفقیت نیست. آپولو نمی داند چگونه شکست بخورد. مرد آپولو تمام انرژی خود را صرف کار خود کرده است و وقت خود را فدای علایق خود کرده است و زمانی که حرفه خود را ساخته است، زمان کمتری را با خانواده خود صرف کرده است. اکنون آپولو به جایگزین هایی نیاز دارد تا دوباره به آن ها بازگردد تا به زندگی خود معنایی بدهد.
آپولو جذب یک زن شایسته، مستقل و جذاب می شود که مزیت رقابتی ملایمی برایش دارد. آپولو و همسرش از ورزش با هم لذت خواهند برد، یا علایق مشترکی در هنر و موسیقی دارند. آنها همچنین می توانند صاحب یک کسب و کار باشند و آن را به خوبی اجرا کنند، زیرا هر دو یکدیگر را برای برتری به چالش می کشند و حمایت می کنند. آپولو در سر (عقل) زندگی می کند، نه در بدنش، بنابراین در روابطش با زنان فاقد اشتیاق و صمیمیت است. آپولو فاقد عمق عاطفی است، بنابراین ممکن است یا در یک نوع رابطه برادر/خواهر با هم بمانند، یا زن ممکن است آپولو را در جستجوی عاشقانه و اشتیاق بیشتر ترک کند.
ازدواج با یک مرد آپولو برای زنان هنوز هم به عنوان یک "ازدواج خوب" در نظر گرفته می شود. مرد آپولو معمولاً موفق می شود همسر دلخواه خود را به دست آورد. فقط اشتیاق و عشق ملاک آپولو نیست. آپولو با سنجیدن جوانب مثبت و منفی این تصمیم را می گیرد. آپولو می خواهد یک همسر خوب و یک ازدواج خوب و با ثبات داشته باشد. یک زن دیمیتر که به دنبال ازدواجی پایدار و فرزند است به خوبی با این شرایط مطابقت دارد. برای زنی که عاشق یک مرد آپولو شده زندگی می تواند سخت باشد زیرا متوجه می شود که ظاهر رابطه برای آپلو مهمتر از واقعیت آن است.
آپولو زنان را در دو دسته میداند، زنانی که همسران مناسبی هستند و زنانی که همسران مناسبی نیستند. متأسفانه، مرد آپولو ممکن است جذب زنانی شود که در رده همسر مناسب نیستند. آپولو باید بیاموزد که برای عاطفی بودن با کسی ارزش قائل شود، و ممکن است نتواند ببیند که رابطه را بخاطر عدم عاطفه از دست داده است. آپولو وقتی همسری را انتخاب میکند، به جای اینکه انتخابی متمرکز بر قلب داشته باشد، تصویر میکند که چگونه به عنوان یک زوج با هم به نظر میرسند. ازدواج برای مردان آپولو فقط یک نهاد است که برای زندگی اجتماعی، موقعیت و فرزندان مهم است.
مردان آپولو در برخورد با فرزندان خود سازگار و منصف هستند، ویژگی هایی که از زئوس آموخته اند. از آنجایی که مردان آپولو به ظاهر اهمیت میدهند، سعی میکنند در کنفرانسهای مدرسه فرزندانشان، نمایشها یا هر مراسم ورزشی یا موسیقی شرکت کنند. آپولو تربیت خود را به یاد می آورد و آرزو می کند بیشتر در زندگی فرزندانش حضور داشته باشد. در ابتدا این ممکن است به خاطر ظاهر باشد. اما با گذشت زمان آپولو خود و همسرش را در میان فرزندان می بیند، ممکن است از همراهی با آنها لذت ببرد. این امر به ویژه هنگامی که آنها بزرگتر می شوند صادق است و ممکن است علایق مشترکی داشته باشند. مرد آپولو از دستاوردها و گفتگوهای فرزندانش لذت خواهد برد.
مانند اکثر افراد میانسال، این زمان می تواند برای آپولو بحرانی باشد. حالا مردی با ویژگیهای آپولو باید با محدودیت های خود روبرو شود. اگر او به اوج نرسیده است، دیگر آن پسر مو روشن نیست، بلکه مرد موی خاکستری است، بنابراین افسردگی می تواند شروع شود. اگر مرد آپولو از ازدواج و فرزندان خود غافل شده باشد، ممکن است متوجه شود که همسر و فرزندانش برای خودشان زندگی ای را ساخته اند که شامل او نمی شود. اگر آپولو علیرغم حجم کاری سنگین تلاش کرده است تا زندگی خانوادگی مناسبی داشته باشد، این زمان برای او راحت تر خواهد بود.
هنگامی که والدین سندروم آشیانه خالی را تجربه می کنند، حتی ازدواج های خوب نیز می تواند مشکل ساز شود. اما آپولو به خوبی برنامهریزی میکند و همسرش را میشناسد، و بنابراین ممکن است بتواند این سالها را بهتر از اکثر مردان تحمل کند. او شغل خود را رها نمی کند و تغییر چندانی نمی دهد، می خواهد ظاهر را حفظ کند.
آپولو معمولا برای سال های بازنشستگی خود برنامه ریزی خوبی دارد و سرمایه گذاری های خوبی نیز انجام داده است. هنگامی که مرد آپولو دیگر کار نمی کند، در بسیاری از پروژه ها فعال خواهد بود و سخت تلاش می کند تا به همان اندازه که در زمان کار مشغول بود، مشغول بماند. آپولو از درون نگری بیش از حد در زندگی، اجتناب می کند، زیرا این امر باعث ناراحتی او می شود، اگرچه بخشی ضروری از رشد روانی در سال های بعد است.
وقتی مردی در تمام طول زندگی سرشار از موفقیت و «پسر طلایی» بوده است، میتواند این فرض را داشته باشد که میتواند بیش از آنچه که میتواند انجام دهد و نتایج عالی به همراه داشته باشد. مرد آپولو ممکن است در زندگی خود اسطوره پسر آپولو، فایتون را اجرا کند. مادرش به فایتون گفت که او پسر آپولو است و فایتون به آن می بالید. فایتون با آپولو روبرو شد تا حقیقت پدری خود را بفهمد. آپولو آن را تصدیق کرد و برای اطمینان دادن به فایتون، قول داد که هر چیزی را که بخواهد به او بدهد. پسرک خواست تا یک روز ارابه خورشید را در آسمان براند. روز بعد، فایتون تاج خورشیدی پدرش را بر سر گذاشت و سوار ارابه شد. اسبها، دستی ناآشنا و بیتجربه را روی افسار احساس کردند و مسیر معمولی را که خورشید طی میکرد ترک کردند. فایتون آنقدر قوی نبود که بتواند پرواز آنها را کنترل کند و گرمای خورشید زمین را می سوزاند. زئوس مجبور شد برای اینکه آسیب بیشتری به زمین وارد نشود، با صاعقه به فایتون ضربه بزند! آپولو از کشته شدن پسرش مضطرب شد و اجازه داد زمین یک روز کامل بدون نور بگذرد، قبل از اینکه ارابه را در مسیر عادی خود قرار دهد.